اعتماد به نفس
اعتماد به نفس
” بیشتر عمرم را صرف قدم زدن زیر ابرهای ضخیم تردید و دودلی و حسادت کردم، که باران اسیدی آن زندگی ام را سیاه و قلبم را پاره پاره می کرد. به محض اینکه آموختم از چتر استفاده کنم، آنگاه آسمان برایم صاف و آبی و آفتاب لذت و خوشبختی به هم پیمان و همراهم تبدیل شد.”
اعتماد به نفس یکی از آن خصیصه هایی است که به نظر می رسد همه ما آرزوی داشتنش را در دل داریم. به این باور رسیده ایم که این احساس تعالی بخش، پاسخی برای رویاهایمان است و به ما اجازه میدهد تا آنچه را می خواهیم درخواست کنیم؛ وقتی صدایمان را نمی شنوند بلندتر حرف بزنیم؛ و این قابلیت را به ما میدهد که از آنچه طبیعت در اختیارمان گذاشته است، استفاده کنیم. خلاصه اینکه، اعتقاد داریم اعتماد به نفس زندگی مان را بهتر می کند.
“اطمینان” و “اعتماد به نفس” دو احساس تبادل پذیر هستند. به هر حال تشخیص تفاوت کیفیتی آنها نقش موثری در دستیابی به شجاعت ایفا می کند. وقتی در مورد اطمینان حرف می زنیم، اغلب به شرایط یا رویدادهای خارج از وجودمان اشاره می کنیم. مثلا می گوییم: ” مطمئنم که همه سروقت می آیند “، ” مطمئنم که سرانجام نظام قضایی حق مرا می گیرد “، ” مطمئنم که کارشان را درست انجام می دهند.”
اینها گرچه از درون آدمی و از اعتقادات و باورهای او سرچشمه می گیرند، این نوع اطمینان همواره به عوامل بیرون از وجود ما بستگی دارد.
اما ” اعتماد به نفس” امری درونی است. اطمینانی است که شخص به قابلیت ها و توانایی های خودش دارد، و در واقع اعتماد به نفس عزت نفس ( احترام و ارزش به خود) است که به شکل رفتار در آمده است. اعتماد به نفس به عزت نفس ما گره خورده است و به نوعی، اطمینانی است که به خودمان و توانایی هایمان داریم. نکته ی جالب اینکه ما از اعتماد به نفس خود در زمینه هایی خاص استفاده می کنیم، نه در همه زمینه ها. مثلا اگر از ما بپرسند که بچه داری بلدیم یا نه، با اعتماد به نفس پاسخ مثبت می دهیم. اما وقتی صحبت کار پیش می آید، اعتماد به نفس لازم را نداریم.
واقعیت این است که ما به هر دو احساس اطمینان و اعتماد به نفس احتیاج داریم. این دو احساس در واقع دو روی یک سکه اند. اما وقتی به جستجوی حس اطمینان در درون خود می پردازیم، باید مراقب باشیم که به راحتی ممکن است فریب بخوریم و نتوانیم تفاوت اطمینان واقعی و اطمینان دروغین را دریابیم. اطمینان دروغین برای پنهان کردن کاستی های ما طراحی شده است؛ ما را گول می زند که همه چیز مرتب است. اما، این وظیفه ی ضمیر خودآگاه است که تفاوت میان آن دو را درک کند.
ما از همان کودکی آموخته ایم که از همه چیز و همه کس در اطرافمان مجزاییم ، و انسانی مستقل هستیم. و ضمیر ناخودآگاه مان را نیز قانع ساختیم که بخشی از طرحی الهی نیستیم و همین امر سبب پیدایش بسیاری از دلتنگی ها، بی هدفی ها، سرگردانی ها و ترس های وجودی مان می شود. ضمیر ناخودآگاه نیز از روی قضاوت ها و رفتارهای ما به این باور می رسد. مثلا قضاوت می کنیم که از دیگران بهتر یا بدتریم، از یکی زیباتر و از یکی زشت تریم ، اینکه انسان خاصی هستیم، از اهمیت زیادی برخورداریم یا مهم نیستیم.
این سوال و جواب ها دردرون ضمیر آگاه ما انجام می پذیرد. و ما را وادار به تحقیق می کند که ممکن است سبب کشف درون خودمان بشود. البته این ضمیر آگاه، منطقه ی امن تنهایی را ترجیح می دهد چون خودمان این روش را به او آموخته ایم. بنابراین اصلا تمایلی ندارد که ما را درگیر مسائل احساسی حادتر کند.
به جملات زیر توجه کنید:
اگر قرار بود من دنیا را اداره کنم، حتما اوضاع بهتر از این می شد.
فقط اگر من مسول بودم .
می دانم که چطور می توانم … را بهتر کنم.
اگر آنها به حرف من گوش می کردند.
من از همه آن ها بهتر می فهمم .
من به کسی احتیاج ندارم.
من از آنها بالاترم.
من از همه بهترم.
اینها همه لاف زنی و دروغ ضمیرتان است که به شکل اعتماد به نفس نمایان می شود. اما این اعتماد به نفس دروغین هرگز کارایی ندارد و اگر هم داشته باشد، عمر آن بسیار کوتاه است. مجسم کنید که روزی بهترین لباستان را پوشیده اید و آماده ی رفتن به مهمانی هستید. قبل از ترک خانه، یک نفر به دیدنتان می آید، نگاهی به شما می اندازد و سری تکان می دهد. در این لحظه اگر اعتماد به نفس شما دروغین باشد، به شما خواهد گفت که لباس زشتی به تن دارید که اصلا به شما نمی آید و بعد هم هر لباسی که بپوشید، به دلتان نمینشیند چون آن قدر اعتماد به نفس ندارید که خودتان را آن طور که هستید، قبول کنید.
به طور مشخص، اعتماد به نفس واقعی از آن قابلیتی حرف می زند یا در گوشتان زمزمه می کند که در شما وجود دارد. اما اعتماد به نفس دروغین به لاف زنی می ماند که فقط ادعا می کند و در وقت عمل کاملا دستانی خالی دارد. همین اعتماد به نفس دروغین، زندگی بسیاری از انسانها را به تباهی کشانده است و آنها را به سمتی سوق می دهد که چه بسا مجبور شوند تاوان سنگینی بابتش بپردازند.
برای دسترسی به اعتماد به نفس واقعی، ابتدا باید خود را از شرّ ترس تنها ماندن خلاص کنیم. شاید رهایی از ترس کار چندان ساده ای نباشد، اما مطمئن باشید که خواستن توانستن است.
گرد آورنده : ســـحر سلــیمـــانــی
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
مرکز مشاوره گروه همراه سعادت آباد