کارهای نا تمام
کارهای خرده ریز تمام نشده،پروژه های نیمه کاره رها شده، فهرست کارهای ضروری ناتمام و خلاصه هرچیزی که از گذشته ناتمام مانده است نمی گذارندلوح سفید خود را از نو بنویسیم و آن چه را می خواهیم بسازیم.آن ها از لحاظ فیزیکی،روحی،احساسی و ذهنی،کارما را عقب می اندازند و شور زندگی را از ما می دزدند. مانند پرونده های قدیمی، اضافه وزن،لباس هایی که دیگر اندازه تن مان نیستند، انبارهای پر از جعبه و وسایل بی مصرف در زندگی مان سنگینی می کنند.وقتی زندگی ما مملو از کارهای ناتمام و مشکلات حل نشده است چه به آن ها واقف باشیم و چه نه انرژی و تمرکزمان را از دست می دهیم در برابر زندگی تسلیم می شویم و ناچار کارها و برنامه های مهم را فراموش می کنیم. اگر قرار است برخلاف گذشته آینده ای جدید و روشن بسازیم باید به کارهای ناتمام گذشته فیصله دهیم تا بتوانیم با چشمانی باز و مقتدرانه به جلو قدم برداریم.
این کارهای ناتمام مانند انگل های خونی هستند. تصور کنید آن ها در قسمتی از بدن شما خانه کرده اند و عزت نفس، حس ارزشمند بودن، انگیزه، اشتیاق و اعتماد به نفس را در شما می کشند. آیا اگر می توانستید این انگل های کوچک را شناسایی کنید با سرعت هرچه تماتر آن ها را نابود نمی کردید؟اگر می دانستید آن ها بی سر و صدا در بدن شما می چرخند و همه آرامش و اعتماد به نفس شما را می گیرند وحشت نمی کردید؟من فکر می کنم حتی نباید لحظه ای برای از بین بردن این انگل ها دست روی هم بگذارید و اجازه دهید آن ها از بدن شما تغذیه کنند. می دانم این قیاس زیاد قشنگی نیست و حتی شاید چندش آور به نظر برسد اما خوش تان بیاید یا نه واقعیت دارد. به اتمام رساندن پروژه های نا تمام گذشته تنها راه رهایی از این انگل های کوچک مخرب است. تسویه حساب کردن با گذشته هدیه ای است که شما به خودتان می دهید.این کار موجب می شود کارهای مربوط به گذشته را مرتب کنید و همه چیز را سرجای خود قرار دهید.
این موضوع مرا به یاد تونی یکی از مربیانم می اندازد که سال ها در تلاش بود تا کار جدیدش را رونق دهد. به نظر می رسید هرفدر تلاش می کند و هر اندازه به خدماتی که ارایه می دهد اعتقاد دارد نمی تواند به هدفی که در نظر دارد برسد. روزی به طور اتفاقی از تونی پرسیدم آیا احتمال دارد کاری ناتمام از گذشته مانع از موفقیت او در کار فعلی اش باشد.
تونی گفت پیش از این نیز در کارش شکست خورده است:سال ها پیش زمانی که بالاخره توانسته بود خانواده و دوستانش را متقاعد کند تا برای شروع یک کار جدید سرمایه گذاری کنند بعد از مدتی ورشکست شده بود و همه کسانی که سرمایه گذاری کرده بودند پول شان از دست رفته بود. وقتی تونی موضوع را بیشتر توضیح داد متوجه شدم تونی به سرعت گروهی جدید تشکیل داده و به کارش ادامه داده بود عذرخواهی نکرده بود.
در جریان تعریف کردن این ماجرا تونی متوجه شد تسویه حساب نکردن با گذشته او را هنوز در اسارت نگه داشته، اعتماد به نفسش را تحلیل برده و به عزت نفس او لطمه می زند.وقتی متوجه شد با این کار گذشته را با خود به زمان حال آورده است فهرستی از همه کسانی که باید از آن ها عذرخواهی می کرد تهیه کرد و بعد شجاعانه با همه آن ها تماس گرفت و توانست در مسیر موفقیت گام بردارد.وقتی با گذشته خود به صلح در می آییم این اتفاق می افتد.
وقتی دفتر گذشته را می بندید امنیت خاطر عمیقی را تجربه خواهید کرد. هنگامی که انبوه انرژی محبوس در موضوعات نا تمام گذشته را آزاد می کنید به طور طبیعی میل و اشتیاق خلق دنیایی جدید فراسوی آن چه را تا به حال می شناخته اید به دست می آورید.می توانید با انرژی هیجان و نگاهی جدید به جلو حرکت کنید. فقط با خاتمه دادن به گذشته است که رویای آینده خلق می شود و شما می توانید با وضوحی باورنکردنی آن چه را که به واقع در انتظار شماست ببینید. با بستن پرونده های گذشته برای پیش رفتن به سوی آینده آماده می شوید.
برای خلق بهترین سال زندگی خود سالی فراتر از تصورتان باید گذشته را پاک کنید و جایی برای تجربه های جدید باز کنید. ما نمی توانیم بذر جدید را روی محصولات سال قبل بکاریم و انتظار داشته باشیم آن طور که می خواهیم ثمر دهد.برای این که زمین ذهن خود را برای کاشت روزهای جدید آماده کنیم باید آن را از شاخ و برگ های اضافی پاک کنیم. بستن در به روی گذشته زیر بنای آینده ای روشن را مهیا کرده و درهای جدیدی به روی ما می گشاید استحکام شخصیت ما را بیشتر کرده و ما را مقتدرانه در زمان حال پایبند می کند.
برگرفته از کتاب بهترین سال زندگی شما
مرکز مشاوره گروه همراه سعادت آباد
