چگونه موفق شویم
چگونه موفق شویم
نویسنده : ماهان امین
نکته:
این مقاله نخستین سری از مجموعه مقالاتی است که پیرامون رسیدن به آرامش و موفقیت نوشته شده اند. امیدوارم بتوانم هر چند کوچک، شما را در راه رسیدن به این دو مهم یاری کنم.
همه ما در زندگی با چالش های فراوان روبرو شدیم و خواهیم شد. اینکه چگونه بتوانیم در برابر مشکلات آرامش خود را حفظ کرده و در نتیجه موقعیت موجود را به نفع خود تغییر دهیم، مستلزم تمرین بر روی ذهن، اندیشه، اعتقادات و کلام ماست. در واقع این ها عواملی هستند که داشتن یک زندگی آرام و موفق را تضمین می کنند. در سری مقالات چگونه موفق شویم قصد دارم شیوه پیمودن راه را به شما نشان دهم. در صورتی که پس از مطالعه مقالات مشکل یا ابهامی پیش روی شما بوجود آمد می توانید با مشاوران محترم گروه همراه یا اینجانب مشورت نمایید.
به نظر بسیاری از صاحب نظران، مشکل اصلی ما ریشه در محبت نسبت به خود دارد. در واقع ریشه همه مشکلات ما در پس خود ما نهفته است. می توان گفت که آنچه ما مشکل یا بیماری یا موقعیت نامناسب می خوانیم در حقیقت نمود ظاهری مشکلی درونی است. با رفع این مشکل درونی می توانیم خود را از شرایط بد دور کنیم و بسیاری از بیماری هایی را که خود برای خود آفریده ایم، از خود دور نماییم. البته من به هیچ عنوان نمی گویم که ارتباط خود را با پزشک خود قطع نمایید. ولی این که بدانید منشأ بیماری ها درون خودتان است باعث می شود برای خود درد و رنج ایجاد نکنید.
اکثر پزشکان امروزی فقط بیماری ظاهری را درمان می کنند ولی به علت امراض نمی پردازند. شاید به شما گفته شود که علت آرتوروز چیست ولی این دلیل را نباید ذلیل اصلی به حساب آورد. حتی بیماری سرطان را که امروزه بسیار شایع شده است، می توان با عشق و محبت درمان کرد. خودم شخصاً شاهد بوده ام افرادی این بیماری را با انرژی بی حد و مرز محبت شکست داده اند.
راجع به محبت نسبت به خود حرف زدیم اما واقعاً این محبت چیست؟
همان طور که از ظاهر سخن پیداست باید خود را دوست بداریم. اما نه هر دوست داشتنی. باید خود را صمیمانه و با عشق، مانند عشق یک مادر به فرزند، بدون قید و شرط دوست بداریم. اما مگر ممکن است کسی خود را دوست نداشته باشد؟ باید بگویم که بله، می شود. شاید در ابتدا که این جملات را می خوانید با خود بیاندیشید که من خود را دوست دارم. در جواب سوال “آیا خود را دوست داری بگویید” بله. اما دوست داشتن خویش تنها به گفتن آن نیست. شاید با خود فکر کنید که اعمال شما نیز بیانگر همین امر است. اما بیایید با هم ببینیم چه کارهایی است که تجلی دوست داشتن خود است.
آیا رژیم غذایی که دارید تمامی غذاهای لازم برای بدنتان را فراهم می کند؟ آیا این رژیم هیچ گونه مواد مضری برای شما ندارد؟ آیا طوری زندگی می کنید که دوست دارید؟ شغل خود را دوست دارید یا اینکه آن را فقط برای امرار معاش انجام می دهید؟ از محیط زندگی خود راضی هستید؟ خانه شما دلخواه شماست؟ آیا از درآمد خود راضی هستید؟ از قیافه خودتان و از وزنتان خوشحال هستید؟ آیا فکر می کنید که قد کوتاه یا خیلی بلندی دارید؟ از رابطه خود با دیگران چطور؟
اینها سوالهایی است که شاید در نگاه اول جوابشان به دوست داشتن مرتبط نباشد. ولی باید بگویم که همه اینها منشأ درونی دارند. و چه بسیار سوال دیگر که میتوان فقط با آنها مقاله ای چند صفحه ای نوشت. اگر با خواندن این مطالب به این امر پی بردید که خودتان را دوست ندارید یا برای اظهار نظر دو دل هستید بسیار خوب است. چون لازم نیست به دنبال مشکل راستین خود بگردید. زیرا آن را پیدا کردید.
اما برای اینکه پی ببریم خود را مشتاقانه دوست داریم یا نه لازم نیست به دنبال سوال های متعدد باشیم. برای اینکه بدانید نسبت به خود چه احساسی دارید کافیست روبروی یک آینه قرار بگیرید. سپس با صدای بلند خطاب به خودتان بگویید” من تو را همین گونه که هستی دوست دارم”. واکنش شما چیست؟ آیا مقاومت می کنید؟ آیا گفتن این جمله مشکل می نماید؟ با همین کار ساده می توانید به جواب سوال مهمی برسید. آیا واقعاً خود را دوست دارید یا فقط تظاهر می کنید؟
چون نمی خواهم حجم مطلب زیاد باشد تا خواننده احساس خستگی نکند، ادامه مطالب را در مقالات بعدی بیان خواهم کرد.
در سطر های قبل راجع به دوست داشتن با شما سخن گفتم. و دریافتیم که دوست داشتن واقعی چیست.
حال با چالش بزرگی رو به روییم که می تواند زندگی ما را دگرگون کند. چگونه خود را دوست بداریم؟
همان گونه که گفتم در ابتدای راه موفقیت یافتن آرامش باید بتوانیم خود را دوست بداریم و آموختن این امر ساده نیست. ولی برای اینکه بتوانیم خود را دوست بداریم لازم است همزمان کارهای مختلفی انجام دهیم. نخستین کار الک کردن افکارمان است. اگر ما افکاری داشته باشیم که به ما بگوید آن گونه که باید نیستیم، هر چه تلاش کنیم خود را دوست بداریم بی فایده است.دریافته ام که درونی ترین اعتقاد هر فردی این است که آنچنان که باید خوب نیستم. اما این خوب بودن در گرو چه چیزهایی است. بیشتر ما عمر خود را صرف آن زندگی می کنیم که دیگران می خواهند. همواره در تلاشیم خود را برای دیگران خوب جلوه دهیم در صورتی که اطرافیان ما نیز افکار خود را الک نکردند. و این گونه همه ما به هم مرتبط می شویم. که خود مسئول طرز فکر اشتباه خود هستیم.
افکار و عقاید خود را تغییر دهید تا زندگی شما نیز تغییر کند. اگر معتقد باشید که دوست داشتنی نیستید نمی توانید خود را دوست بدارید. حتی اگر در کلام آن را بگویید. باید اعتقاد داشته باشید تا بتوانید عملی را انجام دهید.
پس از اینکه افکار خود را مرتب کردید باید در عمل نشان دهید که خود را دوست دارید. اولین قدم هم این است که به هیچ وجه از خود انتقاد نکنید. هر اشتباهی که مرتکب شدید درسی است برای زندگی شما. انتقاد تنها فضایی تاریک پیرامون شما و زهنتان ایجاد می کند. انتقاد فرصت یادگیری را از بین می برد. در عوض باید با خود با محبت رفتار کنید و مانند یک آموزگار، به خود تعلیم دهید.
گام دیگر و شاید سخت ترین گام برای دوست داشتن، بخشش است. هم باید خود را ببخشید و هم دیگران را. باید گذشته را فراموش کنید. چون گذشته هیچ اقتداری بر شما ندارد. اشتباهات گذشته خود را فراموش کنید. بدانید که هر فرد به بهترین کاری که از دستش بر می آید مشغول است. به این معنی که اگر علم او بیشتر بود کار متفاوتی انجام می داد. شما نیز همان گونه هستید. پس برای گذشته خود را سرزنش نکنید و از آن درس بگیرید تا اشتباهات گذشته تکرار نشود.
برای بخشیدن دیگران نیز همین را در نظر بگیرید. به علاوه اینکه هم دیگران هم خود ما افکاری نادرست داریم. پس انجام کارهای نادرست الزامی است. اگر هر کسی افکار خود را الک کند و آن ها را سرشار از محبت نماید، اشتباهات به حداقل می رسد و دلخوری ها کاهش می یابد.
یکی از راه هایی که به ما کمک می کند تا کارهای بالا را انجام دهیم به کار گیری کلام است. در مقاله بعدی به نفوذ کلام خواهم پرداخت…
در گذشته فرا گرفتیم که چه کارهایی لازمه رسیدن ما به موفقیت و آرامش است. اما برخی به دنبال این هستند که چگونه این کارها را انجام دهیم. بعضی نیز خلاقیت خود را به کار گرفته و راه های خود را می آفرینند.
یکی از اساسی ترین کارهایی که لازم است هر فرد انجام دهد، چه دنبال راه های عملی باشد چه خود آنها را بسازد، به کار گرفتن کلام است.
ذهن آدمی سه بخش دارد. ذهن هشیار یا همان ذهنی که روزمره با آن می اندیشیم و تصمیم می گیریم. این ذهن سرشار از ترس و عدم اعتماد است. این امر ریشه در تربیت ما دارد. زیرا که از دوران بچگی به ما گفته اند که این خوب نیست و آن خطرناک است و چه بسیار از این دست جملات منفی. ذهن نیمه هشیار بخش دیگری از دهن است که همه افکار و عقاید و کلام ما در آن نقش بسته و مانند یک دستور(چه بد باشد چه خوب) عملی خواهد شد. ذهن الهی سومین بخش است که جایگاه آن خالق برتر است و از این طریق با ما ارتباط برقرار می کند. مانند الهام قلبی که حتماً آن را تجربه کرده اید.
هر حرفی که ما بزنیم و هر اعتقادی که برگزینیم در ذهن نیمه هشیار ما نقش بسته و ما به ناچار به همان گونه عمل می کنیم. حتی این قدرت فراتر از ما می رود و محیط اطراف ما را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. طوری که شرایط یا افراد مورد نظر خود را به سمت خود جذب می کنیم.
حال که می دانیم کلام چه تأثیری بر ما دارد باید از آن هوشمندانه استفاده کنیم.به این گونه که همواره کلام ما مثبت باشد تا همیشه انرژی مثبت داشته باشیم. به صورت کاربردی نیز می توانیم از سخن خود استفاده کنیم. هنگامی که بر روی دوست داشتن خود کار می کنید مدام بگویید من خودم را دوست دارم و مدام بگویید من خودم را همین گونه که هستم تأیید می کنم. همین کار ساده برای برخی بسیار دشوار است زیرا نمی توانند خود را همانگونه که خلق شدند دوست بدارند. مدام به دنبال تغییر دادن خود هستند.
بعد از تکرار عبارات مربوط به دوست داشتن باید بگویید من لیاقت بهترین ها را دارم. چون اگر باور شما این نباشد هیچ گاه چیزهایی که دوست دارید را نمی یابید.
برای بخشیدن دیگران بگویید من … را می بخشم تا خود رها شوم. یا بگویید من … را می بخشم که آنطور که من میخواستم نبودی یا بگویید من … را بخاطر … می بخشم.
بعد از اینکه هم خود را بخشیدید هم دیگران را و هم دوست داشتن خود را به یک عادت تبدیل کردید، می توانید با خیالی آسوده و آرام به زندگی خود ادامه دهید. در این صورت است که می توانید به موفقیت های چشمگیر دست پیدا کنید.
برای هر کاری کلام خود را به کار بگیرید و ببینید که ذهن نیمه هشیار شما مانند یک خدمتکار مطیع شما را یاری می کند…
تا اینجا دریافتیم که لازمه داشتن آرامش و رسیدن به موفقیت چیست و چگونه به آن برسیم.
ولی هیچ هنگام نباید از پیمودن راه دست برداریم زیرا که
- اولاً داشتن آرامش همواره نیازمند تمرین است،
- دوماً هر چه جلوتر برویم بیشتر از داشتن آن خشنود خواهیم شد.
یکی از کارهای لازم برای رسیدن به آرامش بخشش بود. این امر نه تنها دیگران بلکه بخشیدن خود را نیز شامل می شود. بخشش لازم نیست حتماً فراموش کردن باشد. زیرا ذهن انسان چنان قابلیتی دارد که می تواند مانند یک حافظه بزرگ عمل کند و همه چیز را در خود نگه دارد. کافی است برای بخشیدن دیگران یا خود، آن چیزی را که لازم است بخشیده شود به گوشه ای افکنید و فکر کردن به آن را فراموش کنید.
افکار مانند یک جوی آب که همواره در حرکت است در ذهن شما حرکت می کنند. شما مانند یک ناظر کنار جوی ایستاده اید. لازم نیست جلوی حرکت آب را بگیرید فقط کافیست ساکت به آن نظر کنید و اجازه دهید بگذرد. فکر کردن کار ذهن است و شما نباید جلوی آن را بگیرید. بلکه فقط نظاره گر باشید و سکوت کنید.
یکی دیگر از کارهایی که به شما کمک می کند راحت تر از کنار قضایا بگذرید قضاوت نکردن است. بدانید که کادنات و هستی در حمایت کامل از شما قرار دارد و تنها به مانند یک خدمتکار مطیع خواسته شما و اندیشه شما را حمایت می کند. این خدمتکار هیچ هنگام در مقام قضاوت شما نمی آید و هیچ کار شما را مورد بحث قرار نمی دهد. پس شما هم نباید دیگران را مورد قضاوت خود قرار دهید. با این کار تنها راه آرامش خود را سلب نموده اید.
اگر بدون انتظار و چشم داشت کار های خود را به انجام برسانید راحت تر می توانید قضاوت نکنید و آرامش حقیقی را بیابید. بدون انتظار محبت کنید و ببخشید و ببینید که عالم هستی پاسخ شما را خواهند داد. و این بیانگر همان قانون کارما است. در واقع از هر دست بدهید از همان دست خواهید گرفت.
نویسنده ماهان امین
مقاله ی مشاوره ای برای موفقیت
کاری از مرکز مشاوره گروه همراه سعادت آباد