روابط مبتنی بر عقده

سکس مناسب یکی از شاخص‌ها و مولفه‌های مهم در زندگی است، مهم‌ترین این شاخص بر روابط مبتنی بر ارگاسم قرار دارد. این شاید جمله‌ی ساده‌ای به نظر برسد، ولی تعریف آن از اهمیت بالایی برخوردار است، و اساس این کتاب بر این جمله استوار است. ارگاسم یک تجربه روانی- فیزلوژیکی است که نقطه اوج در یک رابطه‌ی جنسی است. پس رسیدن به این نقطه اوج هم برای زن و هم برای مرد حایز اهمیت است، اگر مردی به ارگاسم برسد و زن نرسد، یا برعکس زنی برسد و مردی نرسد و یا هر دو به ارگاسم برسند. روابطی را شکل خواهند داد که من از آن به‌عنوان روابط مبتنی بر ارگاسم نام می‌برم. چگونگی رسیدن به ارگاسم و روابطی که از آن منتج می‌شود براساس شکل‌گیری شخصیت است.

یونگ ساختار شخصیت را به سه بخش تقسیم می‌کند: در بخش اول ضمیر خودآگاه که ساکن اصلی آن «من» قرار دارد، بخش دوم ساختار شخصیت ضمیر ناخودآگاه شخصی است که ساکن اصلی آن عقده است. و بخش سوم ضمیر ناخودآگاه جمعی که ساکن اصلی آن ارکی‌تایپ‌ها قرار دارند. فعالیت‌ها یا نیازهای جنسی تحت عنوان عقده جنسی در ضمیر ناخودآگاه شخص قرار می‌گیرند.

از نظر یونگ عقده‌ها: «مجموعه رفتارها، هیجانات و خیال‌پردازی‌ها است.» وی از طریق آزمون تداعی کلمات موفق به کشف عقده‌ها در روان انسان شد.

به‌طور کلی می‌توان گفت عقده باعث می‌شود که در کارکرد ضمیر آگاه اختلال ایجاد شود، یعنی همان چیزی است که می‌تواند ما را در زمان‌هایی بدون فکر دچار عکس‌العمل‌ها یا واکنش‌هایی کند، که این واکنش‌ها دارای بار عاطفی- هیجانی است. که فرد را مورد تهدید قرار می‌دهد، تهدیدی که به خطر از دست دادن اختیار احساسات و در برخی از موارد در رفتار منجر می‌شود.

می‌توان گفت عقده محصول فشارها و رنج‌های شدید درونی است که از امیال سرکوب‌شده ما نشأت می‌گیرد.

پس صرفا وجود عقده به خودی خود چیز بد یا خوب نیست، زمانی یک عقده بیمار می‌شود که انرژی زیادی را با خود حمل می‌کند و باعث می‌شود که روان ما فشار زیادی را تحمل کند.

همان‌طور که اشاره شد عقده‌هایی مختلفی چون عقده پول، عقده سکس، عقده پدر، عقده مادر و… در روان ما وجود دارند. این عقده‌ها به تنهایی وجود خارجی ندارند، این عقده‌ها با هم در ارتباط هستند و ناکارآمدی هر کدام از آنها بر دیگری اثر می‌گذارد. به‌عنوان مثال عقده پدر در روان یک دختر از آنیموس او که بی‌شبهات به پدر نیست نشأت می‌گیرد.

1- یونگ معتقد است در روان هر زنی یک مرد به نام آنیموس و در روان هر مردی یک زن به نام آنیما وجود دارد.

موری اشتاین از یونگ‌شناسان برجسته در کتاب نقشه‌ی روح درخصوص شکل‌گیری آشفتگی به واکنش‌های هیجانی- عاطفی می‌نویسند: «ضمیر خودآگاه – سطح بیرون روان- دچار آشفتگی و واکنش‌های هیجانی- عاطفی‌ای می‌شود که درنتیجه‌ی برخوردها و درگیری‌های فرد با محیط پیرامونی‌اش به وجود می‌آیند. یونگ بر این باور بود که این برخوردهای میان‌روان و دنیا نقشی کاملا مثبت دارد. اگر این برخورد چندان شدید باشد، سبب رشد «من» می‌شوند، زیرا هر برخورد نیازمند توانایی تمرکز هر چه فزاینده‌تر ضمیر آگاه هست؛ و این امر احتمالا به نوبه‌ی خود باعث تقویت توانایی حل مشکل و سبب افزایش خودمختاری و استقبال عمل فرد می‌شود. بر اثر فشاری که برای تصمیم‌گیری و انتخاب و نیز برای اتخاذ موضوع وارد می‌شود شخص ظرفیت انجام و بهتر انجام دادن کارهای مشابه را بهبود می‌بخشد. این فرآیند مشابه عضله ساختن از طریق تمرینات ورزشی کششی است.

«من» از طریق چنین کنش‌های متقابل پرشور و نیرومند با دنیا، به رشد خود ادامه می‌دهد. خطرات جذابیت‌ها، دردسرها، تهدیدها و سرخوردگی‌هایی که از دیگران و از عوامل محیطی گوناگون ناشی می‌شود.

مقدار معینی از انرژی تمرکز یافته در ضمیر آگاه را آزاد می‌سازد؛ «من» بسیج می‌شود تا از پس این جنبه‌های دنیای مهاجم برآید. البته ضمیر آگاه دچار آشفتگی‌های دیگری هم می‌شود، که ارتباط آشکاری با علل بیرونی ندارند و با محرک‌های قابل مشاهده مرتبط نیستند.

آنچه در وهله‌ی نخست سبب این آشفتگی‌ها می‌شود، نه برخوردهای بیرونی، که درگیری‌های درونی است. گاهی آدم‌ها از چیزهای به ظاهر جزئی و کم‌اهمیت عصبانی می‌شوند، یا تصاویر خیالی عجیب و غریب درونی‌ای را مشاهده می‌کنند، که باعث می‌شود رفتارهایی توصیه‌ناپذیر از آنها سر بزند. آنها دچار روان‌پریشی می‌شوند، دچار توهم می‌شوند، خواب‌هایی می‌بینند، دیوانه می‌شوند، عاشق می‌شوند، یا آموک‌وار سر به دویدن می‌گذارند.

آدم‌ها همیشه عاقلانه عمل نمی‌کنند، رفتارشان همواره به گونه‌ای نیست، که منافع خودشان را خردمندانه در نظر گیرند. «انسان عاقل» که در بسیاری از نظریه‌های اقتصادی معمولا آن را مبنا قرار می‌دهند در بهترین حالت، صرفا توصیفی است جزیی از انسان و نقش بالفعل او انسان‌ها به وسیله‌ی نیروهای روانی به حرکت واداشته می‌شوند، و به وسیله‌ی افکاری برانگیخته می‌شوند که مبتنی بر فرآیندهای عقلانی نیستند؛ آدم‌ها در معرض تصاویر ذهنی و تاثیراتی قرار دارند که سوای آن چیزی است که بتوان آن را در شرایط محیطی قابل مشاهده، اندازه‌گیری کرد. کوتاه سخن، ما مخلوقاتی هستیم که همان‌قدر که احساسات و تصورات ما را برمی‌انگیزانند، همان قدر هم عقلانی هستم و می‌توانیم با شرایط محیطی سازگار شویم. ما همان قدر رویا می‌بینیم که تفکر می‌کنیم، و احتمالا خیلی بیش از آنچه می‌اندیشیم، احساس می‌کنیم. دست‌کم بسیاری از تفکرات ما از هیجانات عاطفی رنگ و شکل گرفته است، و بیشتر ارزیابی‌ها‌ی‌ اصطلاح عقلانی ما در خدمت شوریدگی‌ ما و ترس‌های ماست. تلاش برای فهم این جنبه‌ی کمتر عقلانی طبیعت انسان، یونگ را بر آن داشت تا به کمک روش‌های علمی، تحقیق و بررسی کند که چه چیزی هیجانات عاطفی، خیال‌پردازی‌ها، و رفتار انسان را شکل می‌دهد و در آن تاثیر می‌گذارد.»(ص83 و 84) 

این سرزمین ناشناخته ضمیر ناخودآگاه شخص است، ساکن اصلی این سرزمین «عقده» است. «عقده» مهم‌ترین سهمی است که یونگ برای فهم ناخودآگاه و ساختار آن به کار برد. بنابراین «عقده» را می‌توان تعریف کرد؛ آن دسته از محتویات ضمیر ناخودآگاه که مسئول اختلال‌های ضمیر آگاه می‌باشند، عقده نامیده می‌شود.

وقتی که دختری گرفتار عقده منفی پدر می شود این عقده منفی باعث می‌شود تا او مردی را به خود جذب کند که هیچ گونه علاقه‌‌ای به او ندارد که این مساله بر عقده جنسی او اثر مستقیمی خواهد داشت.

زنی که گرفتار آنیموس منفی شده باشد از کلماتی چون باید یا «تو اصلا خوب نیستی…»، «هیچ کاری را درست انجام نمی‌دهی»، «دیگران از تو بهتر می‌فهمند» و یا «تو آدم وامانده‌ای هستی»، در مقابل همسر خود یا فرزندان خود استفاده می‌کند.

پیام آنیموس منفی که از عقده پدر منفی نشأت گرفته است یک پیام مهم به زن می‌دهد و آن این است: هر آنچه که در زندگی انجام داده‌ای هیچ ارزشی ندارد.

پیامی مخربی که باعث از بین بردن عزت نفس او می‌شود. 

اما اگر زنی دچار عقده مثبت پدر شده باشد باعث شکل‌گیری آنیموس مثبت در او می‌شود، این آنیموس به زن یاد می‌دهد که چگونه انرژی روانی خود را تخلیه کند و او را راهنمایی می‌کند تا با دنیای درون و روان خودش ارتباط برقرار کند.

به تعبیر یونگ، اگر زن طبیعت عنصر نرینه‌اش را دریابد و به نفوذی که بر وی دارد دست یابد، در این صورت عنصر نرینه می‌تواند یک همراه درونی گرانقدر شود و او را به صفات مردانه‌ی خلاق، شجاعت عینیت و خرد روحی آراسته کند.

پس شخصیت درونی فرد که نشأت گرفته از عقده‌هاست از دو ساختار آنیما برای مردان و آنیموس در زنان شکل می‌گیرد، که رابطه مستقیمی با دیگر عقده‌ها دارد. در روان هر فردی ویگی‌هایی آنیمایی و آنیموسی وجود دارد.

 کاری از محمدخرسندی روان تحلیل گر یونگی در مرکز مشاوره گروه همراه سعادت آباد 

0/5 (0 Reviews)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماس جهت دریافت نوبت