عشق چیست؟
عشق صبور و مهربان است. عشق حسود و خودبین نیست. عشق جایی برای آزار باقی نمی گذارد، عشق خطاها را بایگانی نمی کند، عشق از شر مسرور نیست. عشق با حقیقت دلشاد است. عشق هرگز از تلاش دست بر نمی دارد، عشق، ایمان، امید و شکیبایی از کف نمی دهد، عشق شکست ناپذیر است، ازلی است…امید هست، عشق هست، اما والاترین همه عشق است.
تا حدود زیادی کار رسیدگی به عشق را به شعرا، فیلسوفان و روحانیون سپرده اند و از قرار معلوم دانشمندان از موضوع اجتناب می ورزند. آبراهام مزلو در این زمینه گفته ای داردک ( سهمی که علوم تجربی در ارتباط با موضوع عشق می توانند عرضه کنند به طور اعجاب انگیزی کوچک است؛ از آن عجیب تر سکوت روان شناس هاست. وقتی پای کتابهای روان شناسی و جامعه شناسی که هیچ کدام موضوع عشق را به رسمیت نمی شناسند پیش می آید، واقعاً غم انگیز و آزاردهنده است.)
پیتریم سوروکین جامعه شناس پرآوازهً دانشگاه هاروارد در کتاب ( راهها و قدرت عشق) دراین زمینه که چرا او احساس می کند دانشمندان سالهای زیادی است که از بحث عشق اجتناب ورزیده اند، مطالبی ارایه داده است. او می گوید ذهن در حال انحطاط به طور تاًکید آمیزی به قدرت عشق بی اعتقاد است. به نظر ما عشق چیزی توهم انگیز می رسد، آن را خودفریبی می دانیم و افیون ذهن می نامیم، آرمان گرایی پوچ، توهمی غیرعلمی. تنگ نظریم. در برابر همه نظریه هایی که سعی بر اثبات قدرت عشق و قدرت همهً نیروهای دیگر تعیین کنندهً رفتار و شخصیت انسان دارند مقاومت می کنیم. تنگ نظریم، در برابر نظریه هایی که نفوذ عشق را بر تکامل بیولوژیکی، اجتماعی، ذهنی و اخلاقی مورد تاکید قرار داده اند تنگ نظریم، در برابر نظریه هایی که عشق را در جریان حوادث تاریخی مؤثر می خوانند و عشق را شکل دهندهً نهادهای اجتماعی و فرهنگی می دانند. در محیط زیست در حال انحطاطمان این فرضیه ها به نظر غیر مجاب کننده، غیر علمی، تعصب آمیز و خرافی می آیند.
پس دانش و دانشمندان در این باب ساکت می مانند، برخی آن را به عنوان یک واقعیت می پذیرند، در حالی که گروه دیگر عشق را ساختاری رؤیایی و رنگارنگ می بینند تا به زندگی بی معنای ما معنایی ببخشد. بی تردید نمی توان با عشق به آسانی سروکله زد. درگیر شدن با آن مثل راه رفتن در جایی است که حتی فرشتگان از گام نهادن در آن هراسناک اند. اما اینکه چنین نیروی حیاتی قدرتمندی از سوی دانشمندان علوم اجتماعی تا این اندازه نادیده گرفته شود، بی تحقیق بماند و محکوم شود واقعاً مضحک است.
مقاله « مشاوره ازدواج » هم شاید برای شما جذاب باشد!!
شاید ساختار واژهً عشق است که این همه ترس بر می انگیزد. احتمالأ هیچ واژه ای به اندازه واژهً عشق بی جا به کار برده نشده است. فرانکویس ویلون شاعر رمانتیک فرانسوی فریاد بر می داشت که ما چگونه دایماً کلمهً بی نوای عشق را برای امور کوچک آشپزخانه ای یا امیال روزانه زندگی به کار می بریم. می توانیم عاشق صدا باشیم یا عاشق کیک سیب یا عاشق بلال. می توانیم عشق را از خود گذشتگی یا وابستگی ببینیم، ممکن است آن را تنها در رابطه میان یک زن و مرد جستجو کنیم، شاید هم در نظرمان خلوصی مقدسانه آید.
بر فرد فرد ما لازم است که پیش از درگیر شدن با عشق چیزی از آن بفهمیم. این همان طور که قبلاً هم عنوان شد کار ساده ای نیست. اغلب وقتی کمی در بارهً آن فکر کنیم به نظرمان ممکن است غیر ممکن برسد که مفهومی با آن وسعت معنا را بتوان محدود کرد و در نتیجه دانشمندان کنار گذاشتن کامل موضوع را انتخاب کرده اند. از این رو وظیفه درک و تفسیر آن به مقدسین واگذار گردیده تا آن را وجد و شعف الهام بدانند، به شعرا سپرده شده که آن را غلیان شادی و وارستگی ببینند و به فیلسوفان که سر آن دارند به شیوه عقلانی جزء به جزء و گاه مبهم خویش آن را تجزیه و تحلیل کنند. به نظر می رسد که مفهوم عشق به طور کامل در هیچ کدام از این قالبها نگنجد زیرا عشق دران واحد هم هنگامهً وجد و شعف است، هم مایه شادی، هم حالت وارستگی، هم عقلایی هم غیرعقلایی است.
عشق خیلی چیزهاست، بیش از آنکه در کلام گنجد. به همین دلیل او که مترصد تعریف آن است احتمالاً در پایان حرفش به ابهام می کشد و به جایی نمی رسد.
بر گرفته از کتاب زندگی،عشق و دیگر هیچ
مرکز مشاوره گروه همراه سعادت آباد