به تفاوتها در خانواده بها دهیم

به تفاوتها در خانواده بها دهیم

 بها دادن به تفاوتها ( تفاوتهای ذهنی، احساسی و روانی ) جوهرۀ کار تیمی است. به طور کلی سرآغاز بها دادن به تفاوتها، شناخت این واقعیت است که مردم، جهان را آنگونه که هست نمی بینند بلکه از درون چارچوب ذهنی خویش به همه چیز می نگرند.

اگر من تصور کنم که اوضاع را همانگونه که واقعاً هست، می بینم، دلیلی ندارد که به تفاوتها بها دهم، حتی چرا باید زحمت هماهنگی با دیگران را به خود بدهم. در شرایطی که غالب افراد ذهنشان از مطالب پیش پا افتاده و مهمل انباشته است، استباط من از هر چیز، عینی، دقیق و مملوس است و جهان را همانگونه که هست می بینم. بی جهت نیست که مرا سرپرست می خوانند. من از دید نافذ و تصویر بزرگتری بهره مندم.

با این استباط در فرآیندهای مستقل و ارتباطات متقابل مؤثر نخواهد بود. در حقیقت تار و پود چنین برداشتی دست و پای شما را بسته و دامنۀ تاثیر گذاری تان را محدود می کند.

فردی که واقعاً در ارتباطاتش دیگران را تحت تاًثیر قرار می دهد، برای شناخت محدودیتهای ادراکی خویش از تواضع و فروتنی خاصی برخوردار است؛ به منابع ارزشمندی که از طریق ارتباط با قلبها و اذهان مردم حاصل می شود، ارج می نهد؛ او به تفاوتها بها می دهد؛ چرا که این تفاوتها به معلومات و درکی که از واقعیتها دارد می افزاید وقتی دیگران ما را به تجربیات خود وا می نهند، به طور مداوم دچار کمبود اطلاعات و داده ها می شویم. 

آیا ممکن است که دو نفر درباره مطلبی به توافق نرسند و در عین حال حق با هردو باشد؟ اگر چه این نکته به ظاهر با منطق سازگار نیست اما با اصول و معیارهای روانشناسی کاملاً عملی و قابل توجیه است. شما سیمای زن جوان را می بینید ومن چهرۀ پیرزن سالمند را. هردو به تصویر واحدی می نگریم و حق به جانب هردوی ماست. ما همان خطوط سیاه و همان فضاهای سفید را می بینیم؛ اما آنها را به گونه ای متفاوت تفسیر می کنیم؛ زیرا چارچوبهای ذهنی ما به شیوه ای متفاوت شکل گرفته و منسجم شده است.

مادامی که به یکدیگر و به شیوه ادراک هم بها دهیم و این احتمال را قائل شویم که حق به جانب هردوی ماست، تقریباً همیشه راه حل سومی وجود خواهد داشت؛ در غیر این صورت راهی برای گریز از محدودیتهای ذهن نخواهیم یافت.

من چهره پیرزن سالمند را می بینم و به رغم اینکه شما تصویر دیگری را می بینید به شما، برداشت و درک شما ارج می نهم و مترصدم که موقعیت شما را درک کنم.

 به این ترتیب با توجه به تفاوتی که در شیوۀ ادراک شما وجود دارد، می گویم: ( بسیار خوب! شما قضایا را به گونه ای دیگر می بینید! پس مرا یاری کنید که آنچه می بینید من هم ببینم ) .

هر گاه دو نفر دارای عقیده واحدی باشند، عقیده یکی از آنان بی ثمر است. به بیانی دیگر، برای من معاشرت با فردی که چون من سیمای زن سالمند را می بیند، اتلاف وقت است. مایل نیستم با کسی که مدام با نظرات من موافق است رابطه برقرار کنم؛ می خواهم با شما ارتباط برقرار کنم، چرا که شما رویدادها را متفاوت می بینید و من به این تفاوت ارج می نهم.

با انجام این کار، نه تنها بر بیداری و هشیاری خویش می افزایم بلکه با تصدیق گفتارشما، به روح و روانتان هوا می دمم؛ پا از روی ترمز برمی دارم و آن نیروی منفی که هر آینه ممکن است برای دفاع از موقعیتی خاص صرف کنید رها می کنم و به این ترتیب فضایی را برای حرکت جمعی می گشایم.

 برگرفته از کتاب هفت عادت مردمان مؤثر

مرکز مشاوره گروه همراه سعادت آباد

0/5 (0 Reviews)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماس جهت دریافت نوبت