نیازهای اصلی عاطفی کودکمان را بشناسیم
دوران کودکی یکی از حساسترین ومهمترین دوران زندگی انسان است ، توجه به نیازهای کودک دراین دوران و فراهم کردن بستر مناسبی برای تربیت او آثار خوبی را در دوران کودکی و بزرگسالی بر شخصیت کودک دارد. یکی از نیازهای اصلی کوکان نیاز عاطفی است.
نیازهای عاطفی کودکان
برخی از اساسی ترین نیازهای کودکان شامل موارد زیر می شوند:
نیاز به امنیت
کودک نیاز دارد که بتواند با مادر خود پیوند عاطفی ایمنی را تجربه کند زیرا نیاز به امنیت اولین و پایه ترین نیاز روانی کودک است. وقتی کودک در شکم مادر است، ایمن است و نیازمند هیچ گونه تلاشی برای انطباق با محیط نیست. اما وقتی تولد صورت میگیرد ،کودک از دنیای ایمن به دنیای ناایمن وارد میشود. دنیایی که کودک باید یاد بگیرد چگونه خود را با آن سازگار کند و چگونه نیازهای خودش را تامین کند .نیاز به امنیت زمانی بدرستی در کودک ارضا میشود که کودک بتواند پیوند عاطفی ایمنی را با مادر برقرار کند .نقش مادر در ایجاد فضای ارتباط کیفی بسیار پررنگ است . اگر این نیاز به درستی ارضا شود ،فرد در برزگسالی دارای امنیت و اعتماد بین فردی میشود.
مادر چگونه می تواند برای کودک ایمنی بخش باشد ؟
1-مادرباید حضور فیزیکی کافی داشته باشد :بخصوص در 2 سال اول زندگی کودک ،زیرا جسم ،چهره،لمس،آغوش و بوی بدن مادر برای نوزاد ایمنی بخش است .حضور فیزیکی ناکافی مادر مانع ارضای نیاز دلبستگی ایمن کودک میشود .
2-مادرباید حضور عاطفی فعال داشته باشد :مادری که پرانرژی باشد،فرزند را ببوسد،با او بازی کند ،او را در آغوش بگیرد،برای کودک لالایی بخواند و در شرایط بحرانی کنارش باشد.
3-مادرباید باثبات باشد:مادر باید الگوی رفتاری باثبات و پیش بینی پذیر داشته باشد .مادر دمدمی مزاج،دارای کنترل تکانه ضعیف وناتوان در تنظیم احساسات و عواطف ،نمیتواند باثبات باشد .
4-مادرباید فراهم کننده محیط پیش بینی پذیر باشد:یعنی بتواند به زندگی کودک نظم بدهد.به گونه ای که ساعت خواب،غذا،بازی و… مشخص باشد . محیطی که پیش بینی پذیر نیست نمیتواند ایمنی بخش باشد .
5-مادر باید خودش الگوی امنیت و آرامش باشد : مادری که اضطراب بالایی دارد ،این اضطراب در چهره و رفتارش مشهود میشود و نمیتوان ایمنی بخش باشد زیرا کودک سنسورهای عاطفی اش به حالات هیجانی مادر بسیار حساس است .کودک از طریق ظاهر،زبان بدن ،چهره میتواند احساسات درون مادر را تشخیص بدهد .
6-مادر باید کافی باشد :مادر نباید افراط و تفریط کند .به اندازه کافی به فرزند محبت کند .به اندازه کافی حمایت کند .
نیاز به استقلال
هم کودک و هم بزرگسالان دوست دارند که در زندگی خود احساس عاملیت داشته باشند .یعنی خودشان کارگردان زندگی خود باشند .دوست ندارند آزادی عمل و استقلال فردیشان از آنها گرفته شود. اگر استقلال کودک به رسمیت شناخته شود و این نیاز به درستی ارضا شود اعتماد به نفس در وی شکل میگیرد و این حس شایستگی فردی در سنین بعدی بخصوص در نوجوانی به تکمیل و شکل گیری هویت فردی کمک میکند. والدینی که اعتقادت خود را به کودک تحمیل میکنند و مدام کنترلش میکنند، ناخاسته به کودک این پیام را میرسانند که تو شایسته و با کفایت نیستی. و این حس عدم شایستگی بعدها در شکل گیری فرایند هویت یابی مشکل ایجاد میکند.
نیاز به پذیرفته شدن
کودک در هر سن و سال و شرایطی نیاز دارد تا بتواند خواسته ها و هیجانات مثبت و منفی خودش را براحتی ابراز کند. این نیاز در فضایی بدرستی ارضا میشود که فضای ارزنده سازی نیازها و هیجان ها باشد. یعنی فضایی که در آن به نیازها، خواسته ها، احساس های مثبت و منفی بها و ارزش داده شود و کودک بخاطربیان و ارضای نیازهایش سرزنش،تحقیر،تمسخر و تهدید نشود و کودک را وادار به سرکوب کردن نیازهایش نکنند. وقتی این اجازه داده نشود فرد در بزرگسالی هم، در بیان احساساتش دچار مشکل میشود و نمیتواند آنها را مدیریت کند.
نیاز به بازی و تفریح
طبق تحقیقات انجام شده توسط روانشناسان رشد، بازی و تفریح به عنوان یک نیاز مهم کودکان برای رشد است. بازی علاوه بر اینکه از نظر هیجانی لذت بخش است، نقش مهمی در رشد شناختی و ذهنی کودک ایجاد میکند. کودکانی که از ابتدا یاد میگیرند بازی کنند و فرصت ابراز هیجان مثبت در زمان بازی را دارند، این هیجانها را در ذهن خود نهادینه میسازند. اما کودکانی که اجازه بازی آزاد و دنبال تفریح بودن را ندارند، ممکن است خُلق منفی تر از همسالان خود تا آخر عمر داشته باشند. این نیاز در فضایی بدرستی ارضا میشود که، فضای پذیرش نامشروط باشد.یعنی کودک در آن فضا احساس کند که هرجوری که باشد باز هم دوست داشتنی و مورد پذیرش است .
نیاز به خودانظباطی کافی
کودک به همان اندازه که نیازمند برآورده کردن برخی از نیازهای خود است، گاهی نیاز دارد تا محدودیتهایی را در زندگی تجربه کند. به عبارت دیگر، خویشتنداری و عدم دستیابی به برخی از نیازها که شاید زیاد هم حیاتی نباشند، بخشی از فرآیند رشد بهنجار است. کودک با این خویشتنداری و خودکنترلی یاد میگیرد که همواره نباید در دنیا به تمام خواستههایش برسد. این نیاز در فضایی بدرستی ارضا میشود که درونی سازی بایدها و نبایدها بدرستی شکل بگیرد.
دلایل بی توجهی به نیازهای عاطفی کودکتان
در رابطه باعوامل موثردر برآورده کردن نیازهای عاطفی کودکان، خانواده ومحیط جامعه هردو سهیم هستند.
1-عوامل خانوادگی
محیط خانواده، اثرگذارترین محیط در تربیت فرزندان میباشد که پدر و مادر به عنوان مهم ترین افراد خانواده با روش تربیتی خود، عامل موثری در فراهم کردن نیازهای فرزندان هستند. والدین در نحوه ارتباط با فرزندان به سه گروه تقسیم میشود: مقتدر،دیکتاتور،آسان گیر
والدین مقتدر:کسانی هستند که انتظارها و خواسته های روشنی از فرزند خود دارند و به او ابراز محبت میکنند. والدین مشکلات را با انعطاف پذیری و به طور مشترک به همراه فرزند خود حل میکنند. این روش موثرترین شیوه تربیت فرزند است.
والدین دیکتاتور: والدینی هستند که انتظارها و خواسته های روشنی دارند اما محبت کمتری نسبت به فرزند خود نشان میدهند .
والدین آسان گیر:این گروه از والدین، کسانی هستند که محبت بیش از حدی به فرزند خود نشان میدهند و برای تربیت او تلاش زیادی نمی کنند. برای آشنایی بیشتر مقاله روش های تربیتی کودک در انواع خانواده را مطالعه کنید.
2- تضاد رفتاري والدین و عدم تفاهم آنها
والدین باید در رفتار خود برای ابراز محبت، برقراری ارتباط و واگذاری مسئولیت به فرزندشان اتفاق نظر داشته باشند و با توافق یکدیگر، قوانینی برای تربیت فرزند در نظر بگیرند و اجرایی کنند. نبودن تفاهم میان والدین در رفتارهای تربیتی، سبب بروز آسیب های جبران ناپذیری به فرزندان میشود. ناهماهنگی رفتاری والدین باعث میشود که فرزندان در به کارگیری مهارت های اجتماعی ضعیف عمل کنند و از برقراری روابط نزدیک با دوستان و همسالان به خاطرترس از مواجه شدن با نقص ها وکمبودهای خود، پرهیزکنند.این تضاد یکسری پیامدهایی در شکل گیری شخصیت فرزندان میگذارد. مثلا:
تضاد در انتخاب الگو: والدین همواره الگوی اخلاقی، رفتاری و حتی کلامی فرزندانشان هستند؛ چون کودکان هنوز به رشد فکری لازم نرسیده اند،ممکن است دچارتشخیص اشتباه و یا استفاده از الگوهای متضاد شوند.
قانون گریزی: توافق نداشتن والدین در روش تربیتی فرزندان، سبب میشود فرزندان در بزرگسالی به افراد قانون گریز تبدیل شوند. برای مثال پدری فرزندش را از بازی با تلفن همراه منع میکند و مادر در غیاب پدر برای رسیدگی به کارهای خود، اجازه میدهد که فرزندش با تلفن همراه بازی کند. نتیجه این ناهماهنگی تربیتی میان والدین، ایجاد این تصور اشتباه که هرنوع ممنوعیتی غیر قابل اجتناب نیست، برای کودک میشود.
پرخاشگری: در خانواده هایی که معمولا پدر سخت گیر و مادر سهل گیر است،عموما نوعی دیکتاتوری حاکم است ،یعنی معمولا پدر حاکم بر رفتار دیگران است و مادر رفتاری متضاد با پدر دارد. پدر مستبد و سخت گیر در امور فرزندان ،اهمیتی به خواسته آنان نمیدهد و اغلب فرزندان از حقوق خاص خود بی بهره اند .در اینصورت با توسل به پرخاشگری میکوشد موانعی را که پدر ایجاد کرده است، از میان بردارد. فرزندانی که درگیر رفتار متضاد سختگیرانه پدرو سهل گیرانه مادر هستند، افرادی عصبی هستند که برای حقوق دیگران، احترم قائل نمی شوند.
اضطراب: در محیط خانواده هایی که پدر و مادر رفتار متضاد دارند، فرزندان همواره با ترس و اضطراب درگیرند؛ زیرا شخصیت، خواسته ها و احتیاجات آنها مورد توجه قرار نمیگیرد. فرزند در چنین خانوادهای احساس امنیت نمیکند، هدف از انجام برخی کارها را نمیداند، مجبور است نظم و انضباط اجباری را رعایت کند و جرأت نمیکند دلیل رفتارها را بپرسد و مجبور است کورکورانه آنچه را که والدین خواسته اند، انجام دهد. او میترسد تنبیه شود؛ بنابراین مجبور میشود کارهایی را که دوست ندارد، انجام دهد. او در این خانواده هرگز احساس امنیت نمیکند؛ زیرا در هر صورت بازنده میدان است و این مسئله سبب افسردگی و اضطراب او میشود؛ اضطرابی که نه تنها فقط یک بیماری، بلکه منشأ بسیاری از دردهاست و در بسیاری موارد، زمینه ساز برخی از بیماری های روانی است. فرزندانی که در چنین خانوادههای نامتعادلی تربیت میشوند، اعتماد به نفس پایینی دارند و نمیتوانند در اجتماع حضور خوبی داشته باشند و به موفقیت های مورد نظرشان برسند.
3- کم رنگ شدن حضور والدین در خانه
کودکان نیاز به ارتباط و هم صحبتی با والدین خود دارند اما والدینی که در اثر طلاق بین آنها و فرزندانشان فاصله افتاده، توان برآورده کردن این نیاز را ندارند. دسته دیگری از والدینی که حضورشان در خانه کم رنگ هست والدین شاغل میباشند. امروزه علاوه بر پدر، مادران نیز در خارج از فضای خانه به اشتغال میپردازند در برخی موارد زمان حضور مادران در خانه خیلی کمتر از زمانی است که بتوانند پاسخگوی نیازهای عاطفی کودکان خود باشند و حتی برفرض گذاشتن زمانی برای ارتباط به علت خستگی مفرط و بی حوصلگی نمی توان وظیفه خود را به درستی انجام دهند.
بچه ها در سنین پایین نیاز روانی بیشتری به مادران دارند. وجود مادر بیشتر از پدر میتواند به موفقیت کودک کمک کند. مادران خسته و یا نا امید حالت عاطفی خود را به کودک منتقل میکنند.
4– عدم مهارت والدین در تربیت کودك
برخی از ویژگی های اخلاقی مانند افراط و تفریط در تربیت، تبعیض بین فرزندان،مقایسه کردن با دیگران، تنبیه بدنی و زبانی خصوصا در میان جمع،تحقیر و سرزنش و ملامت کردن و تمسخر کودک،برخورد با خشونت،جدی نگرفتن خواسته ها و احساسات او از اموری هستند که نیاز به آموزش علمی و عملی در تربیت کودک دارند که با توجه به شرایط و زمان و مکان و حتی جنسیت کودکان متفاوت هستند.
5- بیماري هاي روانی درمان نشده
در والدینی که از افسردگی، اختلال اضطراب، اختلال دو قطبی یا بیماری های روانی دیگری رنج میبرند، علاوه بر این که ممکن است در مراقبت از خودشان هم مشکل داشته باشند، در رابطه با فرزندان هم با مشکل مواجه میشوند و نمی توانند نیازهای آنها را برطرفکنند. والدینی که دارای بیماری روانی یا آسیب دیده اند ممکن است احساس انزوا و دوری از خانواده داشته باشد و از فرزندان خود دورباشد یا سریع عصبانی شوند بدون آنکه دلیل آنرا بدانند. معالجه فرد مراقبت کننده به معنای مراقبت بهتر از کودکان است.
6.عواملی محیطی
محیط اجتماعی که کودک در آن پرورش مییابد در نحوه تربیت عاطفی کودک خیلی موثراست. از آن جایی که انسان با افراد مختلف و انواع متفاوت تربیتی در اجتماع مواجه میشود، تعامل با این افراد در شخصیت و روحیات انسان اثر گذار است. در جامعه علاوه بر انسانها ،ابزارها و وسایل ارتباط جمعی و فضاهای مجازی در این عصر تربیت کودکان را به صورت مستقیم و غیرمستقیم به دست گرفته اند. بنابراین بر والدین لازم هست که بر نحوه استفاده کودکان نظارت داشته باشند.
با توجه به نیازهای عاطفی ذکر شده هر گونه کوتاهی و بی توجهی به این نیازها سبب میشود که آثار زیادی در جسم و روح کودک به وجود آورد.
از آثار بی توجهی به نیازهای عاطفی در دوران کودکی میتوان به مواردی چون؛افسردگی،اضطراب ، بی توجهی، بی تفاوتی،عدم پیشرفت، بیش فعالی ، پرخاشگری ، پایین بودن عزت نفس ،بیماری زیاد،بدخلقی،خشونت،بی اشتهایی،کمبود خواب،اجتناب از حضور در جمع دوستان و اجتماع اشاره کرد.
کلام آخر
در این مقاله سعی کردیم انواع نیازهای عاطفی کودکان رو با ذکر جزئیات مورد بررسی قرار بدیم. پایههای عاطفی و احساسات کودک در دورانی شکل میگیرد که تحت تربیت خانواده قرار دارد. کودکی که در محیطی سالم رشد پیدا میکند و نیازهای عاطفیاش به شکلی درست ارضا میشود در بزرگسالی و در تصمیمگیریهای مختلف زندگی خود مانند ازدواج، انتخاب شغل، انتخاب رشته تحصیلی و غیره مدام دچار تشویش و دودلی نمیشود و به عنوان یک شخصیت سالم و مستقل که شاد و بهرهور زندگی میکند برای خود تصمیمگیریهایی درستی انجام خواهد داد. به نیازهای عاطفی کلیدی کودکانتان توجه کنید و بدانید که خانواده مهمترین عامل تعیین سعادت یک کودک در زندگی است. در این زمینه توصیه می شود از یک روانشناس کودک باتجربه هم کمک بگیرید.