هنر رها کردن
مردم مدام به چیزهایی اصرار می ورزند که در آن موفق نمی شوند . گاه بر این باوراند که اگر طولانی مدت بر کاری پافشاری کنند ، به موفقیت خواهند رسید . گاه نیز بر این پافشاری می کنند که معتقدند برندگان هرگز تسلیم نمی شوند. این مقاله به یکی از ضعف های اساسی در اقدامات و تصمیمات انسان ها می پردازد : تعصب به ترک نکردن .
هنر رها کردن
ثبات و رهایی همچون دو نیروی مخالف اند . شما یا در راه خود مصرید یا آن را ترک می کنید . نمی توان هر دوی آنها را هم زمان انجام داد . و در نبرد میان این دو ، رها کردن به وضوح بازنده است . ثبات قدم مزیت محسوب می شود ، اما رها کردن عیب است . نصیحت های افراد موفق همواره در پیامی واحد خلاصه می شود :”بچسب به هر چی داری انجام میدی .آخرش موفق میشی.” اصولا هر که در کاری موفق شده در آن تداوم داشته است . این گزاره عین حقیقت است و همواره در درک آدمی واقعیت دارد .اما این بدان معنا نیست که خلاف آن حقیقت دارد ؛ یعنی اگر شما به چیزی اصرار ورزید ، لزوما در آن موفق نخواهید شد . اگر آینده نگرانه به آن نگاه کنیم ، نه حقیقت دارد و نه پند خوبی است .در حقیقت گاه مطلقا مخرب است . اگر خواننده بدی باشید ، اهمیتی ندارد چقدر بر خواندن پافشاری کنید . اگر پنجاه سالتان باشد تصمیم بگیرید ژیمناست المپیک شوید ، هیچ اندازه پافشاری و ثبات قدم یا تلاش موفقیت شما را رقم نخواهد زد . هر تفکری خلاف این مهمل است، مثل این است که در مقالاتی که در مورد عادات میلیاردرها می نویسند بخوانیم آنها ساعت چهار صبح از خواب بیدار می شوند و خیال کنیم اگر ما هم چهار صبح بیدار شویم ، میلیاردر خواهیم شد . نباید آینده نگری را با پیش بینی آینده اشتباه بگیریم.
اغلب اوقات ما از گوش فرا دادن سر باز می زنیم . ممکن است علت تا حدودی این باشد که مفهوم رها کردن در تمام جهان بار منفی دارد . اگر کسی شما را رها کننده بخواند ، قطعا برداشت شما از گفته او تصدیق و تحسین نخواهد بود . رها کردن به معنای نقطه ضعف، تسلیم شدن و شکست خوردن است . همان طور که صفات مثبت بی درنگ برای توصیف اصرارورزی به زبان می آیند، صفات منفی برای رها کنندگان نیز به کار می رود .
نمی توان گفت هیچ صفت منفی و بدی برای ثبات قدم وجود ندارد(برای مثال ، انعطاف ناپذیر یا یک دنده ) و رها کردن را نمی توان با هیچ کلمه مثبتی توصیف کرد (برای مثال، سریع العمل یا انعطاف پذیر) . اما اگر برای هر یک از این دو جدولی دو سطری بکشید و در یک سمت صفات مثبت و در سمت دیگر صفات منفی را بنویسید ، طولی نیم کشد که متوجه نابرابری میان این دو می شوید . در جدول ثبات قدم کفه ترازو به نفع صفات مثبت پایین می آید . در سمت دیگر ، کفه صفات منفی برای رها کنندگان سنگین می شود .
وقتی که تمام جوانب تردید(بلاتکلیفی) را کنار یکدیگر قرار دهید، تصمیم گیری سخت خواهد شد خبر خوب این است که رها کردن کمک می کند این تصمیم راحت تر شود . این فکر به ذهن همه ما خطور کرده است :”اگر از اول چیزی را که الان می دانم می دانستم، تصمیم متفاوتی می گرفتم” رها کردن ابزاری است که به شما امکان می دهد با دستیابی به اطلاعات جدید، تصمیمات متفاوتی اتخاذ کنید . این ابزار به شما توانایی واکنش نشان دادن به تغییرات جهان ، تغییر میزان دانشتان یا تغییر خودتان را می دهد . برای همین است که باید در رها کردن چیره دست شوید . زیرا داشتن گزینه رها کردن چیزی است که شما را از فلج شدن بر اثر بلاتکلیفی یا تردید کردن در تمام تصمیماتی که می گیرید بازمی دارد. اختیار در رها کردن به شما کمک می کند بیشتر اکتشاف کنید ، بیشتر بیاموزید و در نهایت آنچه درست است انتخاب کنید و به همان بچسبید .
زمانی کارتان را ترک کنید که هنوز فرصت انتخاب دارید
معمولا وقتی کاری را به موقع ترک می کنیم ، احساس می کنیم انگار خیلی زود آن را ترک کرده ایم . اگر کاری را به موقع ترک کنید ، قرار نیست در آن لحظه خاص اتفاق وحشتناکی رخ دهد. وقتی کارتان را ترک می کنید ، ذره ای هم نمی دانید ممکن است در آینده چه اتفاقاتی برایتان بیوفتد و متوجه نمی شوید که اوضاع ممکن است آنقدر بغرنج شود که کار فعلی تان را قدر بدانید و ادامه اش بدهید . موقعی که ترک کردن واقعا بهترین انتخاب می شود ، عملا شرایط خیلی بد به نظر نمی رسد ، حتی اگر زمان حال حاوی سرنخ هایی باشد که به کمک آنها بتوانید از رویدادهای احتمالی آینده سردرآورید . مسئله این است که شاید به خاطر بیزاری مان از مقوله ترک کردن دوست داریم بر سرنخ های زمان حال، که ما را از میزان وخامت اوضاع آگاه می کنند ، سرپوش بگذاریم. شاید گاهی توجه مان را به جنبه امیدبخش زمان حال معطوف کنیم یا دست کم جنبه ای را مد نظر قرار دهیم که آنقدر ناخوشایند نباشد که مجبور به ترک کارمان شویم .تصمیم گیری بجا برای ترک کار نیازمند سفر ذهنی در زمان است، زیرا لحظه ای که در بطن موقعیتی قرار دارید بدترین لحظه برای تصمیم گیری درباره ان موقعیت خاص است . این هنگامی است که شما در زمان حال هستید و با این تصمیم مواجه اید که آیا باید جلوی ضررها را گرفت یا نه، در حالی که از تبعات تصمیم حال حاضرتان بی خبرید .
ارزش مورد انتظار را در نظر بگیرید
برای اتخاذ تصمیم درست بر سر ماندن یا ترک کردن باید راجع به احتمال چگونگی پیش رفتن اوضاع حساب شده فکر کنید تا دریابید آیا طی ان مدت مشخص اتفاقات خوبی در حد انتظارتان می افتد که ادامه مسیر را تضمین کند یا نه . اساسا شما باید ارزش مورد انتظار را در نظر بگیرید . ارزش مورد انتظار به شما کمک می کند به دو سوال پاسخ دهید . نخست به شما می گوید آیا گزینه مد نظرتان با در نظر گرفتن تمام جوانب در دراز مدت برایتان مطلوب خواهد بود یا نه . دوم، این امکان را به شما می دهد تا گزینه های مختلف را با هم مقایسه کنید و بفهمید کدام یک بهتر است . گزینه بهتر دقیقا همان گزینه ای است که بیشتر ارزش مورد انتظار را دراد . برای تعیین ارزش مورد انتظار هر فرآیندی ابتدا باید مجموعه ای از پیشامدهای منطقی محتمل را شناسایی کنید .این پیشامدها در درجات مختلف ، مثبت و منفی خواهند بود و احتمال وقوع هر یک از آنها وجود خواهد داشت . اگر احتمال وقوع هر پیشامد را در مقدار مثبت یا منفی آن ضرب کنید و همه آنها را با هم جمع بزنید ، ارزش مورد انتظار به دست می آید .
برای مثالی ساده تصور کنید سکه سالمی را به بالا پرتاب می کنید که شانس شیر یا خط آمدن هر روی آن پنجاه درصد باشد . فرض کنیم اگر شیر آمد ، صد هزار تومان خواهید برد و اگر خط آمد ، پنجاه هزار تومان ضرر خواهید کرد .اگر صدهزار تومانی را که برده اید ضرب در 50 درصد (شانس آمدن شیر) کنید، پنجاه هزار تومان به دست می آورید که سود بلند مدت مورد انتظار شما خواهد بود . اگر خط آمدن و ضرر پنجاه هزار تومنی را در پنجاه درصد ضرب کنید، حاصلش منفی 25 هزار تومان می شود که ضرر مورد انتظارتان در بلند مدت است . با کم کردن 25 هزار تومان از 50 هزار تومان ، سود خالصی معادل 25 هزار تومان به دست می آورید . بنابراین ، حاصل این پرتاب سکه ارزش مورد انتظار مثبتی برابر با 25 هزار تومان است .
توجه داشته باشید که گرچه احتمال شیر یا خط آمدن سکه با هم برابر است ، ارزش مورد انتظارتان مثبت است ، چرا که سود شما هنگام شیر آمدن سکه بیشتر از ضرر ناشی از خط آمدن آن است . حتی اگر سودتان به مراتب کمتر از ضررتان باشد ، باز هم ارزش مورد انتظار مثبت خواهد شد . اما به شرطی که شانس برنده شدن شما آنقدر بالا باشد که ضررها را جبران کند . مثلا اگر هنگام شیر آمدن سکه بتوانید 50 هزار تومان سود کنید یا هنگام خط آمدن 100 هزار تومان ضرر کنید اما 90 درضد مواقع ببرید و فقط 10 درصد مواقع ببازید ، ارزش مورد انتظارتان 35 هزار تومان می شود . این شرط بندی است که باید انجام دهید.
به همین ترتیب ، شرایطی وجود دارد که در آن ارزش مورد انتظارتان با وجو شانس کم برنده شدن می تواند مثبت باشد .
هنگام فکر کردن به ارزش مورد انتظار ، اولین گام این است که از خودتان بپرسید : “آیا روش مد نظرم (چه روش جدیدی باشد چه روشی که در حال حاضر ادامه اش می دهید) ارزش مورد انتظار مثبتی دارد؟ ” گام دوم مقایسه ارزش مورد انتظار گزینه های دیگر است که احیانا در نظر دارید . زمان، توجه و پول منابع محدودی هستند و ما فقط تعداد محدودی از کارها را در زندگی خود می توانیم انجام دهیم . بنابراین وقتی به ماندن یا نماندن بر سر کاری فکر می کنیم ، باید از خودمان بپرسیم :”اگر قرار بود وضعم را تغییر دهم و به کار دیگری بپردازم ، آیا آن کار ارزش مورد انتظار بیشتری از کار حاضرم خواهد داشت؟” اگر متوجه شدید که در موقعیتی دیگر ارزش مورد انتظار بیشتری وجود دارد، کنارگیری از موقعیت فعلی و روی آوردن به موقعیت جدید شما را زودتر به هدفتان می رساند .
کلام پایانی
در هر صورت بسیاری از مردم از وضعیت خود ناراضی اند، زیرا تصور می کنند مقصر خودشان هستند ، نه نصیحتی که بدان گوش دادند. موفقیت در انتخاب درست ، اصرار ورزی بر آن و رها کردن دیگر امور است . وقتی که جهان فریاد می زند باید چیزی را رها کنید ، امکان دارد شما چیزی را ببینید که دیگران نمی بینند . برای همین ، برخلاف دیگران، بر چیز صحیحی پافشاری می کنید . اما وقتی که جهان فریاد می زند چیزی را رها کن و شما از گوش کردن بر آن سر باز می زنید ، ثبات قدم ممکن است نابخردانه باشد. اگر شما هم در چنین شرایطی بین رهایی و ترس از آن گیر افتاده اید حتما از مشاوران کارآمد کمک بگیرید.