سبک زندگی و موفقیت

مقابله با احساس شکست 

هیچ یک از ما بدون این که هزاران بار شکست بخوریم به بزرگسالی نمی رسیم و همچنان که در زندگی به پیش می رویم ، بسیاری دیگر از این قبیل تجربیات در انتظار ما هستند . شکست خوردن چنان تجربه ی انسانی رایجی است که آنچه ما را از یکدیگر متمایز می کند ، شکست خوردن یا نخوردن نیست، بلکه چگونگی برخوردمان با آن است . چنین تفاوت هایی به ویژه زمانی واضح دیده می شوند که به مشاهده ی افرادی می پردازیم که به طور طبیعی بیشتر از باقی افراد شکست می خورند- کودکان نوپا. تلاش کردن، شکست خوردن و تلاش کردن دوباره یکی از اصلی ترین راه های یادگیری کودکان نوپاست . خوشبختانه ، کودکان نوپا به طور کلی با اراده و مصمم هستند(در غیر این صورت هرگز راه رفتن ، حرف زدن و بسیاری از کارهای دیگر را یاد نمی گرفتیم)، اما آنها همچنین می توانند برخوردهایی به شدت متفاوتی با شکست داشته باشند . 

 

آسیب های روانی که شکست به ما وارد می کند 

وقتی در بزرگسالی با شکست روبرو می شویم ، تمایل داریم به روش های بسیار مشابهی مانند کودکی به آن پاسخ دهیم. شکست می تواند باعث شود که دسترسی به اهدافمان را غیر ممکن بپنداریم و در نتیجه خیلی زود تسلیم شویم . برخی از ما آنقدر از شکست خوردنمان احساس حقارت می کنیم که سرد، منفعل و درمانده می شویم . برخی از ما شکست می خوریم اما دست از تلاش برنمی داریم تا موفق شویم. و بعضی از ما چنان مضطرب و خجالت زده می شویم که نمی توانیم درست فکر کنیم . نحوه برخورد ما با شکست ،تاثیر بسیار زیادی بر موفقیت ما در زندگی و همینطور خوشحالی و سلامت عمومی مان دارد . 

اگرچه ما شیوه های مختلف مقابله با شکست را در اوایل زندگی یاد گرفته ایم ، اما به هیچ وجه محکوم به پیروی از روش های دوران کودکی خود نیستیم .حتی کسانی که به صورت  آسیب زننده ترین روش ها به شکست هایشان پاسخ می دهند نیز می توانند یاد بگیرند که شیوه های مقابله ای مناسب تر و از نظر روانی سالم تری را به کار بگیرند. با این حال ، برای انجام این کار ، ابتدا باید تاثیری را که شکست بر ما می گذارد ، زخم های روانی را که در ما به وجود می آورد و چالش های عاطفی ای را که در تلاش برای بهبود این زخم ها ، با آنها روبرو می شویم را درک کنیم . 

 

درمان آسیب های روانی

شکست سه نوع آسیب روان شناختی مشخص در پی دارد . با وادار کردن ما به نتیجه گیری های به شدت نادرست و تحریف شده در مورد مهارت ها ، توانایی ها و ظرفیت هایمان ، به عزت نفس ما آسیب می رساند . شیره ی اطمینان ، انگیزه و مثبت اندیشی ما را می کشد و باعث می شود احساس درماندگی و به دام افتادگی کنیم . شکست همچنین می تواند اضطراب ها و ترس های ناخودآگاهی را در ما تحریک کند که ناخواسته ما را به سمت بی ثمر کردن تلاش های آینده مان هدایت کنند . به علاوه هنگامی که یک شکست برای ما از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد ، درمان نکردن آن ، ما را در معرض یک سری عوارض روانی مانند شرم، درماندگی فلج کننده و حتی افسردگی قرار می دهد. برخی از راهکارهایی که برای درمان آسیب های روانی کمک کننده هستند شامل:

1-دریافت حمایت کنید و واقع بین باشید .

موثرترین روش برای درمان آسیب های روانی ای که شکست وارد می کند ، یافتن دروس مثبت در اتفاقی است که رخ داده . ارائه حمایت اجتماعی و عاطفی به تنهایی اغلب باعث می شود افرادی که شکست را تجربه کرده اند احساس بدتری پیدا کنند . دریافت توجه و حمایت عاطفی هنگامی که هنوز از بند شکست رها نشده ایم ، می تواند به درک غلط ما از نقص ها و کاستی های موجود در شخصیت و توانایی هایمان اعتبار ببخشد ؛ اما اگر پشتیبانی اجتماعی به سرعت توسط ارزیابی های واقعی از عوامل عدم موفقیت دنبال شود، می توانیم از تایید عاطفی بهره مند شویم. این ترکیب از دریافت حمایت عاطفی و گشتن به دنبال آنچه که می توانیم از تجربه ی خود به دست آوریم یا از آن بیاموزیم ، موثرترین استراتژی است که می توانیم بلافاصله در پی یک شکست ناخوشایند به کار گیریم. بنابراین حمایت دریافت کنید ، سپس واقع بین شوید . این روش برای به حداقل رساندن آسیب وارده به اعتماد به نفس ، عزت نفس و انگیزه ما می باشد . 

شش درس کلی وجود دارد که می توان آنها را از اکثر تجربیات شکست یاد گرفت :

*شکست یک معلم فوق العاده است. 

*شکست فرصت های جدیدی فراهم می کند.

*شکست می تواند ما را قوی تر کند.

*برخی شکست ها درواقع به نوعی موفقیت نیز هستند. 

*شکست خوردن موفقیت های آینده را معنادارتر می کند. 

*موفقیت همیشه الزامی نیست . 

2-روی عواملی که تحت کنترل شماست تمرکز کنید . 

شکست می تواند باعث شود ما احساس به دام افتادگی و درماندگی کنیم ، گویا حوادث خارج از کنترل ما هستند و ما محکوم به شکست هستیم . هنگامی که بپذیریم اعمال ما نمی توانند تفاوتی در نتیجه ایجاد کنند ، معمولا تسلیم می شویم یا تلاش اندکی می کنیم . تغییر دادن دیدگاه و تمرکز بر روی جنبه هایی از شرایط که تحت کنترل ماست می تواند تاثیر مثبت بسیار زیادی بر امید ، انگیزه و عزت نفسمان داشته باشد . در بعضی موارد ، دستیابی به اطلاعاتی که فرضیات نادرست ما را درمورد درماندگی و کنترل نداشتن بر شرایط رد کند، برای درمان ناتوانی و جلوگیری از وخیم تر شدن احساس مان کافی است . بهترین راه برای به دست آوردن مجدد احساس کنترل بر شرایطی که منجر به شکست ما شده ، انجام بازبینی هم در آماده سازی (برنامه ریزی برای رسیدن به هدف) و هم عملکرد (نحوه انجام تلاش هایمان) است تا بتوانیم عناصری را شناسایی کنیم که تصور می کردیم خارج از کنترل ما هستند ، در صورتی که اگر به گونه ای متفاوت با آن ها برخورد می کردیم یا آنها را جور دیگری می دیدیم ، می توانستند تحت کنترل ما باشند . 

تمرینی برای به دست آوردن کنترل بر برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف 

از آنجا که بهتر است در هر زمان تنها یک هدف را دنبال کنید ، این تمرین را برای هر هدف به طور جداگانه انجام دهید .

*هدف خود را با استفاده از عبارات واقع بینانه و مشخص تعریف کنید . 

به خاطر داشته باشید : اهداف را روشن و قابل اندازه گیری تدوین کنید. برای مثال “خوش هیکل شدن در تابستان ” واقع بینانه است اما مشخص نیست . علاوه بر این، تعریف کردن هدفتان به شکلی که برای شما ارزشمند باشد و شما آن را ذاتا جالب و لذت بخش بیابید ، در به حداکثر رساندن انگیزه تان در طولانی مدت کمک می کند . به عنوان مثال ، شما ممکن است هدف کاهش وزن و ورزش کردن خود را اینگونه تعریف کنید: ” سبک زندگی سالم تریرا در پیش بگیرم تا به من نشاط و استقامت بیشتری ببخشد تا بتوانم سال های بسیاری همراه با فرزندان و نوه های خود از تفریح و دور هم بودن لذت ببرم”. 

*هدف را به چند مرحله میانی تقسیم کنید .

به خاطر داشته باشید : چگونگی تقسیم اهداف بلند مدتمان به هدف های میانی کوچک تر ، می تواند تاثیر بسیار زیادی بر انگیزه ی ما داشته باشد . 

*برای رسیدن به اهداف کلی و فرعی چهارچوب زمانی تعیین کنید .

به خاطر داشته باشید : بهتر است این کار را برای اهداف لیست خود انجام دهید و برای هر یک ، دو چهارچوب زمانی، تاریخ/ ساعت شروع و تاریخ/ ساعت پایان را مشخص کنید . مهلت نهایی برای رسیدن به یک هدف ممکن است ما را وادار کند ابتدا برای هدف بزرگ تر خود یک چهارچوب زمانی تعریف کنیم و سپس بر همان اساس ، برای هر یک از اهداف فرعی نیز یک چهارچوب زمانی اختصاص دهیم .

*هرگونه انحراف از مسیر ، مانع یا وسوسه احتمالی را لیست کنید . 

از طریق عیب یابی نه تنها برای چیزهایی که ممکن است اشتباه پیش بروند ، بلکه برای چیزهایی که با احتمال کمتری ممکن است درست پیش نروند نیز آماده باشیم . 

*راه حلهای احتمالی را برای هر یک از مشکلات یا وسوسه های فوق بنویسید .

شامل کارهایی که می توانید برای جلوگیری از آنها انجام دید و برنامه ریزی برای اجرای این راه حل ها . استراتژی های اجرایی خود را به صورت اعمال مثبت بنویسید به عنوان مثال ، ” اگر به من سیگار تعارف شد، می گویم نه متشکرم ، من ترک کرده ام “، در مقابل ” اگر به من سیگار تعارف شد، آن را قبول نمی کنم “. به خاطر داشته باشید ، پیش بینی مشکلات و برنامه ریزی راه حل برای آن ها قبل از وقوع شان برای جلوگیری از دلسردی و حفظ انگیزه و روحیه در هنگام بروز مشکلات بسیار مهم است . 

3-مسئولیت شکست را پذیرفته و ترس را در اختیار خود بگیرید . 

اگرچه عذر و بهانه آوردن برای عدم موفقیت مان ، امری وسوسه انگیز است، اما انجام این کار ما را از یادگیری بسیاری از دروس مفیدی که شکست می تواند به ما بیاموزد، بازمی دارد . بدتر اینکه هرچه بیشتر تقصیراتی را که ممکن است در شکست خود داشته باشیم تکذیب کنیم ، احتمال بیشتری دارد که احساس کنیم شرایط خارج از کنترل ماست. با پذیرفتن این نکته که شکست به طور معمول مقادیری ترس و اضطراب را برمی انگیزاند، می توانیم شروع به ارتباط برقرار کردن با چنین احساساتی بکنیم ، انها را در اختیار خود بگیریم و از این طریق مانع از تاثیر ناخودآگاه و مخرب آنها بر رفتارهای خود شویم . خلاصه اینکه مسئولیت شکست را پذیرفته و ترس را در اختیار خود بگیرید. 

یکی از موثرترین روش های از بین بردن درد عاطفی حاصل از شکست ها، شوخی کردن در مورد آنها در هر زمانی است که انجامش ممکن یا مناسب باشد. دیدن جنبه ی طنز شکست، به عنوان روش بسیار موثری برای غلبه بر درد و همچنین هرگونه خجالت و شرم ناشی از آن شناخته شده است . توانایی ” دیدن جنبه ی خنده دار” یک موقعیت همچنین به کاهش فشار حین اجرا در هنگام انجام تلاش های بعدی کمک می کند . با به زبان آوردن ترس هایمان به صورت شوخی ، باعث می شویم که ذهن ما کمتر احساس کند لازم است آنها را به صورت ناخودآگاه و با روش های خودآسیب رسان ابراز کند. البته، همه ی شکست ها جزو مواردی نیستند که ما بخواهیم یا بتوانیم به آنها بخندیم ، اما بسیاری از آنها اینگونه اند. 

کلام آخر 

در حالی که برخی از ما به خوبی با شکست برخورد می کنیم ، بسیاری از ما چنین نمی کنیم . شکست همواره به ما آسیب می زند و ما را ناامید می سازد ، اما تا زمانی که با آن کنار بیاییم ، بفهمیم که بار بعد چه کارهایی را باید متفاوت انجام دهیم و در پیگیری اهداف خود مصمم باشیم ، می تواند یک تجربه آگاه کننده ، آموزنده و سازنده باشد . با این وجود ، مانند بسیاری از زخم های روانی دیگری که در زندگی روزمره مان متحمل می شویم ، نادیده گرفتن جراحات ناشی از شکست می تواند وضعیت بد ما را به بدتر و در پاره ای مواقع بسیار بدتر تبدیل کند. اگر شما هم تجربیات این چنینی داشتید توصیه می شود از یک روانشناس کارآمد کمک بگیرید.

0/5 (0 Reviews)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
تماس جهت دریافت نوبت