ارتباط موثر با فرزندان
این مقاله درباره نحوه ارتباطمان با فرزندانمان است : چه چیزی مانع ارتباط خوب می شود و چه چیزی می تواند آن را بهتر کند، چگونه پرورش یافته ایم و این چگونگی چطور بر فرزندپروری ما و اشتباهاتی که مرتکب می شویم تاثیر می گذارد –به ویژه اشتباهاتی که هرگز نمی خواستیم انجام دهیم –و اینکه در این باره چه کار باد بکنیم. اصلی ترین نکته فرزندپروری رابطه ای است که با فرزندتان دارید. اگر انسان ها گیاه بودند، آن رابطه خاک می بود. این رابطه حمایت می کند، پرورش می یابد، و رشد را ممکن می سازد یا مانع رشد می شود. کودکان بدون داشتن رابطه ای که بتوانند به آن تکیه کنند، احساس امنیتشان کاهش می یابد. برای کسب اطلاعات بیشتر مقاله” چگونه فرزندی مسئولیت پذیر تربیت کنیم” را مطالعه کنید.
به گذشته تان نگاهی بیاندازید
هر کودک به ملایمت و پذیرش، لمس فیزیکی، حضور فیزیکی تان، عشق و حد و حدودش، درک ، بازی با افرادی از تمام سنین ، تجربیات آرامش بخش، و وقت و توجه بسیار زیاد شما نیاز دارد. این خیلی ساده است و این مقاله می تواند اینجا به پایان برسد ! اما نه، چون موانعی سر راه وجود دارند. زندگی تان ممکن است مانع آن بشود: شرایط، مراقبت از کودکان، پول، مدرسه، کار، کمبود وقت و مشغله و… . با این حال آنچه می تواند بیش از همه این ها مانع ایجاد کند همان چیزی است که وقتی خودمان نوزاد و بچه بودیم به ما داده شد. اگر ما نحوه بزرگ شدنمان و میراث آن را بررسی نکنیم ، ممکن است بازگردد و ما را بگزد. ممکن است یک بار بی اختیار گفته باشیم : “دهنم رو باز کردم و همون حرف های مادرم را زدم.” البته خیلی خوب است اگر آن حرف ها همان حرف هایی بوده باشند که باعث می شدند شما، به عنوان یک کودک ، احساس پذیرش و عشق و امنیت کنید؛ اما بیشتر آنها کلماتی اند که تاثیر معکوس داشته اند. آن چیزهایی که می توانند مانع باشند چیزهایی اند مانند نبود اعتماد به نفس، بدبینی ما، دیوارهای دفاعی که احساساتمان را مسدود می کنند، و ترسمان از مغلوب شدن مقابل احساسات. وقتی مسئله به طور خاص ارتباط با فرزندانمان باشد ، این موانع ممکن است چیزهایی در فرزندانمان باشد که ما را آزار می دهد ، ممکن است آرزوها و یا ترس هایمان برای آنها باشد.
خبر خوب اینکه شما می توانید بیاموزید ارتباطتان را دوباره شکل بدهید و این باعث بهبود زندگی کودکتان و فرزندان آنها خواهد شد . لازم نیست هر کاری را که برای خودتان انجام شده است انجام دهید . می توانید از چیزهایی که بی فایده بودند صرف نظر کنید . اگر صاحب فرزندی هستید یا قرار است بزودی پدر یا مادر شوید ، می توانید تجارب کودکی تان را باز کنید و با آنها آشنا شوید ، اتفاقاتی را که برایتان افتاده است بررسی کنید ، آن موقع چه حسی داشته اید و حالا درباره آن چه احساسی دارید . پس از تشریح کردن و خوب بررسی کردن آن ، فقط آنچه را نیاز دارید بازگردانید.اگر در زمان بزرگ شدن خودتان بیشتر اوقات به عنوان فردی منحصر به فرد و باارزش مورد احترام قرار گرفتید ، عشق بی قید و شرط دریافت کردید، به اندازه کافی مورد توجه مثبت قرار گرفتید ، و با اعضا خانواده تان روابط رضایت بخشی داشتید، برنامه ای برای ایجاد روابط مثبت و کاربردی دریافت خواهید کرد. اگر دوران کودکی تان اینگونه نبوده است –که برای اکثر ما اینگونه نبوده-نگاه کردن به گذشته ممکن است باعث ناراحتی شود. بهتر است درباره این ناراحتی خودآگاهی بیشتری داشته باشید تا بتوانید بیشتر مواظب روش های جلوگیری از اتقال آن به نسل بعد باشید.
بیشتر آنچه ما به ارث برده ایم در خارج از بخش خودآگاهمان قرار دارد . به همین دلیل گاهی سخت است بدانیم آیا در حال حاضر داریم به رفتار فرزندمان واکنش نشان می دهیم یا اینکه واکنش هایمان ریشه در گذشته دارند. آسان است که در دام قضاوت های آنی یا فرضیاتی درباره واکنش عاطفی مان بیفتیم، بدون در نظر گرفتن اینکه به همان اندازه که به اتفاق حال حاضر ربط دارد ممکن است به آن چیزی مربوط باشد که در پیشینه خودمان رخ داده است. زمانی که احساس عصبانیت می کنید یا احساس شدید دیگری دارید (از جمله بیزاری، ناامیدی، حسادت، تنفر، وحشت، آزردگی، دلهره، ترس و…)، در واکنش به چیزی که کودکتان انجام داده یا درخواست کرده است بهترین کار این است که آن را به عنوان هشدار ببینید ؛ نه هشداری که کودک یا کودکانتان لزوما کار اشتباهی انجام می دهند ، بلکه هشداری از اینکه عصبانیت خودتان برانگیخته شده است. وقتی شما با عصبانیت یا هر احساس شدید دیگری در برابر کودکتان واکنش نشان می دهید ، دلیلش این است که یاد گرفته اید در مقابل همان احساسی که در سن آنها داشته اید اینگونه از خودتان دفاع کنید. در جایی خارج از خودآگاهتان ، رفتار آنها تهدید به برانگیختن احساساتی در گذشته تان می کند. احساساتی مانند ناامیدی، اشتیاق، تنهایی، حسادت، یا نیازمندی. بنابراین شما ناداسته گزینه آسان تر را انتخاب می کنید : به جای همدلی با کودکتان ، به مسیرهای کوتاه تری مانند عصبانیت یا درماندگی یا دستپاچگی میان بر می زنید .
این احساس از کجا می آید؟
دفعه بعد که به خاطر رفتار کودکتان احساس عصبانیت کردید یا (هر احساس شدید دیگر)، به جای اینکه بدون فکر واکنش نشان دهید ، از خودتان بپرسیدک آیا این احساس کاملا مربوط به این موقعیت و فرزند من در زمان حال است؟ چطور می توانم جلوی خودم را بگیرم تا شرایط را از دیدگاه آنها ببینم ؟ روش خوب برای جلوگیری از واکنش نشان دادن این است که بگویید”من به کمی زمان نیاز دارم تا به این اتفاق فکر کنم” و از این زمان برای آرام شدن استفاده کنید . حتی اگر کودکتان به راهنمیی نیاز دارد ، وقتی عصبانی هستید انجام دادنش هیچ فایده ای ندارد. اگر موقع عصبانیت راهنمایی کنید ، آنها فقط عصبانیتتان را می شنوند، نه آنچه را سعی می کنید به آنها بگویید . حتی اگر هنوز فرزندی ندارید، می توانید نوع دیگری از آن تمرین را انجام دهید. فقط توجه کنید چند وقت یک بار احساس امنیت، برتری، توهین، اضطراب ، یا شاید شرمساری و از خودبیزاری و تنهایی می کنید. در واکنش هایتان به دنبال الگو بگردید. در گذشته، به دنبال اولین باری بگردید که این احساس به شما دست داد . در دوران کودکی تان جست و جو کنید؛ جایی که شما این نوع واکنش نشان دادن را شروع کردید و ممکن است درک کنید این واکنش تا چه حد به عادت تبدیل شده است . به عبارت دیگر، واکنش-حداقل به همان اندازه که به موقعیت زمان حال مربوط می شود-به تبدیل شدن آن به عادت در شما نیز مربوط می شود.
قطع ارتباط و بازسازی
در دنیای ایدئال، ما قبل از اینکه احساسی را به طرز نامناسب بروز دهیم، جلوی خودمان را می گیریم . ما هیچ وقت سر فرزندمان داد نمی زنیم یا آنها را تهدید نمی کنیم یا به هیچ وجه باعث نمی شویم نسبت به خودشان احساس بدی پیدا کنند . البته غیرواقعی است که فکر کنیم می توانیم هربار همین طور باشیم. کاری که برای جبران آسیب می توانید یاد بگیرید “قطع ارتباط و بازسازیگ نامیده می شود. قطع ارتباط -زمانی که ما منظور را خوب درک نمی کنیم ، تصورات اشتباهی در ذهن داریم ، دیگری را ناراحت می کنیم-در هر رابطه مهمف صمیمی و خانوادگی ای اجتناب ناپذیر است . این قطع ارتباط نیست که بسیار مهم است، بازسازی آن است که اهمیت دارد. روش بازسازی روابط ابتدا با تلاش برای تغییر واکنش هایتان انجام می شود. یعنی شناسایی محرک هایتان و استفاده از آن دانش برای واکنش به شیوه ای متفاوت. یا اگر کودکتان به اندازه کافی بزرگ است که درک کند ، می توانید از کلمات استفاده کنید و معذرت خواهی کنید. حتی اگر مدت ها بعد متوجه شوید رفتارتان نسبت به فرزندتان اشتباه بوده است، باز هم می توانید به آنها بگویید کجای کار اشتباه کرده اید. این برای فرزندتان فوق العاده ارزش دارد.
برای هر فرزند ، حتی فرزندی که بزرگسال است ، فوق العاده ارزشمند است که پدر یا مادرش رابطه را بازسازی کند .سوالی که ممکن است پیش آید این است که معذرت خواهی کردن از بچه ها خطرناک است؟ آیا اونها نباید فکر کنن که والدین همیشه درست میگن؟ خیر! آنچه کودکان نیاز دارند این است که شما واقعی و قابل اعتماد باشید، نه بی نقص. اگر وانمود کنید به عنوان بزرگسال هرگز اشتباه نمی کنید ف نتیجه می تواند کودکی باشد که بیش از حد سازگار است ؛ نه تنها با آنچه شما می گویید ، بلکه با آنچه هر کسی ممکن است بگوید. بعد آنها احتمالا نسبت به افرادی که ممکن است خیر و صلاح آنها را نخواهند آسیب پذیرتر شوند.
ترمیم گذشته
گاهی نسبت به بچه خودتان یا به خاطر او دچار احساسات ناخوشایندی می شوید؛ درست همان طور که ممکن است گهگاه این احساسات را نسبت به شریک زندگی تان، پدر و مادر، دوستتان ، یا خودتان داشته باشید. اگر این را بپذیرید، احتمالش کمتر است که بدون فکر کردن ، آنها را به خاطر هر احساسی که در شما برانگیخته اند تنبیه کنید . سخت است که با مسائلمان روبرو شویم و از انتقال آنچه در حق خودمان انجام شده است به نسل بعد جلوگیری کنیم . ما باید به احساس خودمان توجه کنیم ، سپس به آن فکر کنیم ، به جای آنکه به هر احساسی که به درستی درک نمی کنیم واکنش نشان بدهیم . چیزی که واقعا اهمیت دارد این است که با فرزندتان راحت باشید و باعث شوید آنها احساس امنیت کنند و احساس کنند می خواهید کنارشان باشید.
کلماتی که استفاده می کنید بخش کوچکی از این کاراند. بخش بزرگ تر صمیمیت شما ، لمس، حسن نیت، و احترامی است که به آنها نشان می دهید: احترام به احساسات آنها، فردیت، و نظرات و تفسیرشان از دنیای خودشان. به عبارت دیگر ما باید عشقی را که به آنها داریم در زمان بیداری شان به آنها نشان دهیمف نه فقط وقتی هنگام خواب زیبا هستند. اگر هر ساعت از روز احساس می کنید که نیاز دارید کمی از بچه تان دور باشید ، چیزی که احتمالا به آن نیاز دارید دوری از احساساتی است که آنها در شما برمی انگیزانند . برای جلوگیری از تسلط این احساسات بر شما، با شفقت به نوزادی یا کودکی خودتان فکر کنید. وقتی توانستید این کار را انجام دهید ، می توانید با نیازها و خواسته هایی که فرزندانتان از شما دارند همزادپنداری کنید. البته گهگاه خوب است پرستار بگیرید و به کارهایتان برسید؛ اما حواستان باشد اگر ” نیاز به دور شدن” احساسی شدید و تقریبا همیشگی باشد، پس به یاد آورید چه احساسی داشته اید زمانی که هم سن فرزندتان بوده اید.
کلام پایانی در ارتباط با فرزند
از خودتان بپرسید چه رفتاری در فرزندتان باعث برانگیختن شدیدترین واکنش منفی در شما می شود. وقتی در کودکی همان رفتار را انجام داده اید ، چه اتفاقی برای شما افتاده است؟ چشمانتان را ببندید و اولین خاطره خودتان را به یاد بیاورید . ممکن است فقط یک تصویر یا احساس باشد یا ممکن است داستانی داشته باشد. احساس غالب در خاطره شما چیست؟ این خاطره چه ارتباطی می تواند با شخصیت حال حاضرتان داشته باشد؟ خاطره شما چگونه برنحوه فرزندپروری تان تاثیر می گذارد؟
به یاد داشته باشید : اگر در حین این تمرین به چیزی برخوردید (مثلا ترس از احساس شرمندگی که حالا احتمالا به قیمت نادیده گرفتن فرزندانتان ممکن است باعث شود همیشه سرسختانه فکر کنید که حق با شماست ، به جای اینکه احساس کنید زیر فشار شرمندگی نابود می شوید )، برای یافتنش به خودتان افتخار کنید .شما می توانید برای خودشناسی بیشتر و ارتباط بهتر با فرزندانتان از یک روانشناس حرفه ای کمک بگیرید .