سبک زندگی و موفقیت

تربیت عاطفی کودکان       

فرزندپروری والدین در رشد عاطفی و هیجانی کودکان تاثیرگذار است. والدین هشیار به نیازهای عاطفی فرزندانشان بیش از نیازهای مادی اهمیت می دهند. گاهی روش هایی که بزرگسالات در پیش می گیرند می تواند به احساسات کودک لطمه بزند. بنابراین آشنایی با نحوه صحیح فرزندپروری و توجه به نیازهای عاطفی کودکان در اولویت است.

تربیت عاطفی چیست؟

تربیت عاطفی شیوه ای از فرزندپروری است که به احساسات کودکان بها می دهد و رفتار آنان را نیز هدایت می کند. به طور کلی می توان گفت تربیت عاطفی آموزش مدیریت احساسات به کودک است؛ اینکه یاد بگیرد احساسات مختلف خود را بشناسد و به شکل مناسبی ابراز کند . با استفاده از این موضوع ، والدین به کودک کمک می کنند تا در حد توانایی های متناسب با سن خود درک و تبادل احساسی داشته باشد.

شما با احساسات کودک خود چگونه برخورد می کنید؟ بیشتر اوقات روش برخورد ما با احساسات کودکمان ، نشان دهنده نوع نگرش ما به مقوله احساسات است. والدین در مواجهه با احساسات فرزندان خود ، یکی از سه روش زیر را در پیش می گیرند:

انکار احساسات

بسیاری از والدین دوست ندارند فرزند خود را غمگین یا عصبانی ببینند؛ بنابراین وقتی کودک را در چنین حالتی می بینند تلاش می کنند به هر شکل او را از این حالت خارج کنند. از نظر والدین ، احساسات منفی به دردنخور یا آسیب رسان هستند و باید از آن ها دوری کرد. این دسته از والدین از سر دلسوزی ، کودک را تشویق می کنند تا احساسات خود را نادیده بگیرد. آن ها گمان می کنند توجه به احساسات ،کودک را دچار درد و رنج می کند و حاصلی جز دردسر ندارد؛ پس چه بهتر که اصلا درگیر احساسات نشویم و خود را به دردسر نیندازیم .

مثلا کودک در زمین بازی از تاب افتاده است و احساس درد می کند . چهره اش را درهم می کشد و نزدیک است گریه کند . پدر با چهره ای خندان می گوید : بلند شو چیزی نشده ….بدو برو سرسره بازی کن . کودک باناله می گوید : پایم درد گرفت. پدر می گوید : چیز مهمی نبود ،بهش فکر نکن خودش خوب میشه .

آنچه کودک در این موقعیت نیاز دارد ، فقط اندکی همدلی و همدردی است. پدر با این رفتار می خواهد کودک درگیر درد و رنج ناشی از صدمه نشود و هرچه سریع تر از غم و ناراحتی بیرون بیاید. اما برداشت کودک در این موقعیت این است که درد و ناراحتی من اصلا برای پدرم مهم نیست . در دراز مدت ، کودک می آموزد که احساسات ناخوشایند اساسا بد هستند و باید آن ها را نادیده گرفت یا هرچه سریع تر برطرف کرد .

چنین والدینی در کمال خیر خواهی و محبت به کودک خود می آموزند که :

*به احساسات خود اعتماد نکنند.

*هنگامی که دچار خشم، غم، ترس یا هر نوع آسیبی می شوند ، به پدر و مادر خود پناه نبرند.

*بخشی از وجود خود را نادیده بگیرند.

*برای خودشان و آنچه درونشان می گذرد اهمیت چندانی قائل نباشند .

*احساساتی همانند خشم و غم، ترس  و خجالت اساسا بد هستند و باید به سرعت برطرف شوند. بنابراین روش مدیریت این احساسات هیچ گاه آموخته نمی شوند.

منع احساسات

دسته ی دیگری از والدین هستند که احساساتی مانند خشم و غم را به کلی غیرقابل قبول می دانند. آن ها به جای تلاش برای درک احساسات کودک خود، با اعمال قانون و تنبیه ، کودک خود را از بروز دادن احساساتش منع می کنند.

کودک عصبانی است و چیزی نمانده گریه کند . مادر که فکر می کند او فقط قصد جلب توجه دارد، خشم کودک را غیر قابل قبول می شمارد و می خواهد او را از این حالت بیرون بیاورد. مثلا مادر می گوید : بد رفتاری نکن، همین حالا گریه را قطع کن ، اگر صدای گریه بشنوم تنبیه میشی . در این حالت ، کودک نه تنها از چیزی عصبانی است ، بلکه به خاطر احساسش تنبیه هم می شود . این نوع برخورد فقط در پی اصلاح رفتار بیرونی کودک است و به منشا رفتار که درون کودک است ، اهمیتی نمی دهد. احساسات را نمی توان با امر و نهی روشن و خاموش کرد. وادار کردن کودک به اینکه احساس خود را در لحظه متوقف کند ، به او صدمه می زند ،همین طور کمکی هم رای مدیریت احساساتش به او نمی کند .

کودکانی که در چنین خانواده هایی رشد می کنند:

*نمی توانند به قضاوت های خود اعتماد کنند.

*احساس می کنند عیب یا مشکلی دارند.

*عزت نفس ندارند.

*در تمرکز، یادگیری و ارتباط با دوستانشان ضعیف هستند.

*در آرام کردن احساسات خود و حل مسئله مشکل دارند.

همه چیز آزاد

در برابر دو روش بالا ، گروهی از والدین تمام احساسات و رفتارهای کودک خود را قابل قبول می شمارند. از نظر این دسته والدین ، نه تنها تجربه کردن هر نوع احساسی مجاز است بلکه بروز هر نوع رفتاری در حالت های احساسی مختلف نیز قابل قبول است . برخی از والدین که از این سبک استفاده می کنند ، می خواهند به کودک بیاموزند تجربه کردن احساسات خوب است و نباید از آن گریخت ؛ ضمن اینکه هر رفتاری داشته باشی برای من عزیز و دوست داشتنی هستی. گروه  دیگر از والدین چنین شیوه ای را در پیش می گیرند زیرا در برابر احساسات شدید کودک ، خسته و ناتوان می شوند و انرژی و مهارت کافی برای اقدام کردن ندارند .

اگرچه این روش خوبی هایی دارد، از جمله اینکه اجازه تجربه کردن احساسات مختلف را به کودک می دهد و در پی نفی یا سرکوب احساسات نیست ، معایب بزرگی هم دارد . درست است که کودک نیاز دارد از احساسات خود آگاه شود و آن ها را تجربه کند ، اما به کمک برای درک و هدایت احساساتش هم نیازمند است . کودکان باید بدانند همه احساسات قابل قبول هستند اما همه رفتارها خیر . اگرچه کودکان را تشویق می کنیم تا احساسات درونی خود را بدون برچسب زدن و قضاوت منفی ببینند و تجربه کنند، درعین حال با قرار دادن حدود و محدودیت ها ، آنان را به سمتی هدایت می کنیم که بتوانند رفتار ناشی از هر احساس را در چارچوبی قابل قبول و موجه بروز دهند. والدینی که آزادی بی قید و شرط برون ریزی های احساسی را قبول دارند ، کودکانی بار می آورند که :

*نمی توانند هنگامی که عصبانی یا غمگین هستند خود را آرام کنند.

*توانایی مقابله با موقعیت های پرتنش را ندارند.

*تمرکز کردن یا فرا گرفتن مهارت جدید برایشان دشوار است .

*در روابط اجتماعی به سختی می توانند نشانه های خشنودی یا ناخوشنودی دیگران را درک کنند بنابراین در یافتن و نگه داشتن دوست مشکل دارند.

روش های تربیت عاطفی

برخی از راه های تربیت عاطفی کودک شامل:

1-از احساسات کودک خود آگاه باشید

*موقعیت هایی که کودک را غمگین، عصبانی یا شاد می کنند یا او را می ترسانند،شناسایی کنید . با شناخت و تجربه ای که از کودک دارید ، میدانید او از گربه می ترسد یا حمام کردن برای او ناخوشایند است ؛ بنابراین ترس کودک هنگام مواجهه با گربه موقع قدم زدن در پارک یا بدخلقی او هنگام حمام کردن برای شما قابل پیش بینی و تشخیص است .

*وقتی کودک با احساسی دست و پنجه نرم می کند ، خود را جای او بگذارید و همه چیز را از دریچه نگاه او ببینید . وقتی کودک عروسک کهنه و مورد علاقه خود را گم می کند نمی گویید آن عروسک پاره که ارزش ناراحتی ندارد بلکه با قرار گرفتن در جایگاه کودک ، میزان دلبستگی او به عروسک قدیمی اش را درک می کنید .

*هنگام بازی، به خوبی گوش دهید تا دریابید چه چیزهایی او را نگران ، شاد یا راضی می کند . اگر در بازی با عروسک هایش مدام نقش کودکی را که از دوری مادرش نگران است بازی می کند ،شاید خودش چنین نگرانی داشته باشد .

*در زمان های مناسب احساسات خود را با او در میان بگذارید . اگر به دلیل مشغله روزمره خسته یا سردرگم هستید یا از گردش دسته جمعی آخر هفته خوشحالید ، می توانید با کلمات مناسب این احساسات خود را بیان کنید .

2-در نظر داشته باشید احساسات فرصتی برای نزدیکی هستند

احساسات برای کودک مقوله ای جدید و گاهی ناامید کننده هستند . کودک نیاز دارد یک بزرگسال روش درست برخورد با احساساتش را به او بیاموزد .بهترین زمان برای آموزش درباره احساسات، هنگام تجربه احساس است ؛ زمانی که احساسات واقعی در دسترس هستند . وقتی که کودک غمگین یا  عصبانی است ، پیش از آنکه احساس او شدت یابد ، کنار فرزندتان قرار بگیرید و با او گفت و گو کنید. صحبت کردن درباره احساسات به کاستن از شدت آن ها کمک می کند. بیان احساسات ناخوشایند به کودک می آموزد که مشکلات تا وقتی کوچک اند قابل مهار کردن هستند . درک این نکته گامی مهم در کسب مهارت حل مسئله است . اگر کودکان در سنین پایین این مهارت را کسب کنند، بعدها بهتر می توانند فشارهای روانی را مدیریت کنند.

*به احساسات کودک خود دقت کنید . احساسات را انکار یا منع نکنید . از گفتن جملاتی مانند: این که ناراحتی ندارد، گریه ممنوع و از این قبیل پرهیز کنید.

*از لحاظ احساسی به عنوان فرصت هایی برای نزدیک شدن به کودک بهره ببرید .سعی نکنید کودک خشمگین یا غمگین خود را با دادن خوراکی، پرت کردن حواس، روشن کردن تلویزیون و کارهایی از این دست به سرعت آرام کنید .

*کودک را تشویق کنید تا درباره احساساتش صحبت کند.

3با همدلی گوش کنید

والدین به دو روش می توانند به فرزند خود کمک کنند تا احساساتشان را با موفقیت مدیریت کنند : گوش کردن همدلانه و پذیرش احساسات کودک. پذیرش داشتن نسبت به احساسات کودک ، این حس را به او می دهد که تنها نیست و احساساتش قابل قبول است. بهترین راه کمک به کودکان برای درک احساساتشان این است که احساسات آنها را با عبارت های ساده به کلام درآوریم . جملاتی مانند : آن اتفاق تو را حابی ناراحت کرد، از دست خواهرت عصبانی هستی، یا می بینم که دلخور شدی . وقتی والدین با چنین جملاتی با کودک گفت و گو می کنند ، همانند یک مترجم برای احساسات کودک خود عمل می کنند. آن ها احساس کودک را دریافت می کنند ، آن را در قالب کلمات برای او ترجمه می کنند و دوباره به خودش برمی گردانند. در این فرایند ، احساسی که درون کودک جریان دارد و ممکن است حتی برای خود او مبهم باشد ، برایش شفاف و مشخص می شود. علاوه بر این ،کودک تاییدی فوق العاده از والدین می گیرد و احساس می کند والدین کاملا او را درک می کنند.

*کودک را تشویق کنید تا احستساتش را با شما درمیان بگذارد.از چنین جملاتی استفاده کنید : به من بگو چه اتفاقی افتاد ،به من بگو چه احساسی داری .

*احساسات را احمقانه یا کم اهمیت تلقی نکنید . هرگز احساسات کودک را نقد نکنید .چنین جملاتی آسیب رسان هستند: توی این موقعیت که نباید عصبانی شد. اصلا دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد.

*به گونه ای گوش کنید که به کودک بفهمانید به او توجه می کنید و احساساتش را جدی می گیرید . مانند : دوست نداشتی دوستت آن گونه با تو حرف بزنه .احساس بدی در تو ایجاد شد.

*روشی پیدا کنید که به کودک نشان دهید کاملا می فهمید چه احساسی دارد. برای مثال وقتی از دوستش ناراحت است بگویید : اگر امروز دوست نداری او را ببینی می تونی تنها بازی کنی. برای اطلاعات بیشتر در مورد تقویت همدلی در کودکان کلیک کنید.

4محدودیت ها را مشخص کنید و راه حل های خوب بیابید 

یادگیری راه های مثبت برای ابراز احساسات ، درسی مهم در زندگی است.سختی کار والدین اینجاست که هم باید پذیرای احساسات فرزند خود باشند و هم محدودیت هایی برای رفتارهای نامناسب او قائل شوند.تعیین محدودیت ها، نخستین گام برای هدایت فرزند به سمت حل مسئله است. وقتی بزرگ ترها “نبایدها” را برای کودک تعیین کردند، گام بعدی کمک کردن به کودک در زمینه رسیدن به چیزی است که می توانند برای حل مسئله خود انجام دهند . بنابراین مشخص کردن نباید ها به کودک کمک می کند راه حل مناسبی برای مشکل خود بیابد.

حل مسئله به تمرین نیاز دارد . ابتدا به کودک کمک کنید تا نشان دهد چه می خواهد یا نیازش چیست . با پرسیدن سولاتی از قبیل : فکر می کنی چه کار می تونی بکنی؟ یا چگونه می تونی کسی را برای بازی کردن پیدا کنی؟ کمکش کنید تا ایده هایی برای حل مشکل تولید کند . سعی کنید در این مرحله راهکارهای کودک را ارزیابی نکنید . سپس درباره کارایی راهکارهایش گفت و گو کنید . به جای انتقاد از راه حل ها ، از کودک بخواهید خودش در این باره فکر کند . به جای گفتن : این روش جواب نمی دهد.بپرسید :فکر می کنی این روش چه نتیجه ای دارد؟  سپس به کودک کمک کنید تا راه حلی قابل قبول انتخاب کند.

کلام آخر

در مقاله امروز با تربیت عاطفی کودک و چگونگی ابراز احساس به فرزند آشنا شدید. والدینی که نحوه برقراری رابطه با کودک را یاد دارند و آن را به شکل صحیحی اجرا می کنند فرزندان آرام تر و سازگارتری خواهند داشت. با این حال ممکن است برخی راه حل ها برای کودک شما کافی نباشد و نتیجه ای نگیرید. در این شرایط یک روانشناس کودک باتجربه می تواند به شما کمک کند.

0/5 (0 Reviews)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
تماس جهت دریافت نوبت