تغییرات شخصیت در دختران نوجوان

تغییرات شخصیت در دختران نوجوان

 

در تحلیل زنان بزرگسالی که مبتلا به مسائل روان رنجوری یا اختلالات شخصیتی هستند مکرراً با دو وضعیت زیر روبه رو می شویم:

1- هرچند در همه موارد، تعارض های تعیین کننده در اوایل دوره کودکی روی داده اند اما این تغییرات شخصیتی در نوجوانی صورت می گیرند.در آن زمان، این تعارض ها مورد توجه قرار نمی گیرند و به عنوان نشانه های بیمارگونه ای که رشد آینده فرد را به خطر می اندازند یا نیاز به درمان دارند تلقی نمی شوند بلکه به عنوان مشکلات زودگذری که در این دوره از زندگی، طبیعی هستند یا حتی به عنوان نشانه های مطلوب و نوید بخشی محسوب می شوند.

2- شروع این تغییرات تقریباً با شروع قاعدگی همزمان است.این رابطه برای بیمار مشهود نیست زیرا یا از آن بی خبر است یا حتی اگر متوجه تبعات روانی قاعدگی نشده یا آن ها را فراموش کرده است.تغییرات شخصیتی، برخلاف نشانه های روان رنجوری، به صورت تدریجی صورت می گیرند و این روند به اختفا و ابهام این رابطه نیز کمک می کند.معمولاً فقط زمانی بیمار از این رابطه به صورت خودجوش آگاه می شود که از تأثیر عاطفی ای که قاعدگی بر او گذاشته آگاه شود.به صورت آزمایشی، چهار تغییر زیر را از هم متمایز می کنیم:

 

(1) دختر جذب فعالیت های تصعید می شود و از حوزه امیال جنسی دوری می کند.

(2) دختر جذب حوزه امیال جنسی می شود( شیفته ی پسر ها می شود)؛ و علاقه و توانایی کار کردن را از دست می دهد.

(3) دختر از لحاظ عاطفی ، ” بی تفاوت” می شود و نگرش ” بی خیالی” را پیدا می کند. او نمی تواند بر روی هیچ کاری انرژی بگذارد.

(4) دختر گرایش های هم جنس گرایانه پیدا می کند.

 

این طبقه بندی کامل نیست وقطعاً کل دامنه ی احتمالات موجود (مثل فحشا و جنایت) را پوشش نمی دهد بلکه فقط به تغییراتی اشاره می کند که به صورت مستقیم  یا غیر مستقیم در بین بیمارانی که برای درمان مراجعه کرده اند مشاهده شده است.گذشته از این، این تقسیم بندی اختیاری است همچنان که تقسیم بندی تیپ های رفتاری لزوماً این چنین هستند.این نکته را هم باید در نظر داشت که همیشه می توان تیپ های شسته رفته ای ارائه داد اما در واقعیت، همه نوع تغییرات و ترکیبات مکرراً یافت می شود.

اولین گروه از دخترانی تشکیل شده که در مورد مسائل مربوطبه تفاوت آناتومیک و کارکردی در دو جنس و معمای تولید مثل به صورت طبیعی کنجکاو بوده اند و جذب پسران شده و با آنها بازی کرده اند.این گروه در حدود سن بلوغ ناگهان دچار مسائل ذهنی در عرصه های دینی، اخلاقی،هنری یا علمی می شوند و در عین حال، علاقه خود را به حوزه مسائل جنسی از دست می دهند.معمولاً دختری که دستخوش این تغییر می شود در این زمان برای درمان مراجعه نمی کند زیرا خانواده از جدیت و فقدان گرایش های عشوه گرانه در وی خوشحال می شود.در این دوره، مشکلات هنوز مشهود نیستند.آن ها در دوره های بعدی زندگی مخصوصاً پس از ازدواج روی می دهند.به راحتی می توان به دو دلیل از ماهیت بیمارگونه ی این تغییر چشم پوشی کرد: (1) در این سال ها علاقه شدید به نوعی فعالیت ذهنی انتظار می رود.(2) دختر هم خودش تا حد زیادی آگاه نیست که واقعاً از تمایلات جنسی متنفر است.او فقط احساس می کند که به پسران علاقه ندارد و کمابیش به رقص، قرار ملاقات و عشوه گری بی علاقه می شود و به تدریج از این ها عقب می کشد.

گروه دوم در تقابل با گروه اول است .در این گروه، دختران بسیار مستعد و خوش آتیه، علاقه به همه چیز را از دست می دهند جز علاقه به پسران.آن ها نمی توانند تمرکز کنند و به هیچ فعالیت ذهنی به مدت طولانی بند نمی شوند.آن ها کاملاً غرق حوزه مسائل جنسی می شوند. این تحول نیز ” طبیعی ” تلقی می شود و استدلالی که در دفاع از آن ارائه می شود این است که ” طبیعی ” است که دختر در این سن و سال به پسران، رقص و عشوه گری متمایل شود.قطعاً چنین است اما در مورد گرایش های زیر چطور؟دختر به شکل وسواس گونه ای عاشق پسر های متعدد می شود و بعد از اینکه مطمئن شد که آن ها را به تسخیر خود در آورده یا آن ها را رها می کند یا آن ها را تحریک می کند تا او را رها کنند.با اینکه شواهدی در رد این تصور وجود دارد اما دختر تصور می کند زشت است و معمولاً از روابط واقعی جنسی پا پس می کشد و می گوید مبنای نگرش وی مطالبات اجتماعی است اما دلیل واقعی که درنهایتاً آشکار می شود چیزی نیست جز سرد مزاجی. همین که کسی از او تعریف نکند افسرده یا نگران می شود.از طرف دیگر، همانطور که مکانیسم طبیعی نشان می دهد نگرش وی به کار، نتیجه ی ” طبیعی” به حاشیه رفتن دیگر علایق وی به علت توجه بیش از حد به پسران نیست بلکه دختر در واقع بسیار بلند پرواز است و شدیداً از احساس ناتوانی در انجام هر کاری رنج می برد. 

گروه سوم، هم در عرصه کار و هم در عرصه عشق دچار بازداری می شود.این وضعیت هم لزوماً مشهود نیست. در نگاه نخست ممکن است تصور کنیم که وی بسیار سازگار است.او مشکلی در تماس های اجتماعی ندارد، دوستانی ( هم پسر و هم دختر) دارد، درک بالایی دارد، به صراحت درمورد مسائل جنسی صحبت می کند، تظاهر می کند که هیچ بازداری ندارد و گاهی هم بدون اینکه از لحاظ عاطفی خود را درگیر کند وارد رابطه های جنسی می شود .او بی تفاوت و انزوا طلب است و خودش و دیگران را زیر نظر می گیرد.و به تماشاگر زندگی تبدیل می شود. ممکن است در مورد انزوا طلبی اش، خودش را بفریبد اما حداقل گاهی عمیقاً درک می کند که هیچ پیوند عمیق عاطفی با کسی یا چیزی ندارد.هیچ چیز برای او زیاد مهم نیست.ناهماهنگی مشخصی بین سرزندگی، استعداد ها و فقدان ” سهل گیری” در وی وجود دارد.معمولاً احساس می کند زندگی اش پوچ و ملال انگیز است.

گروه چهارم، گروهی است که به راحت ترین شکل می توان آن را شناسایی کرد.در این گروه، دختر یکسره به پسران پشت می کند و به خاطرخواهی و دوستی های شدید با دختران دیگر روی می آورد که ممکن است که ماهیت جنسی این روابط، آگاهانه یا ناآگاهانه باشد.اگر چنین دختری از ماهیت جنسی این گرایش ها آگاه شود ممکن است دچار احساس شدید گناه شود گویی یک جنایتکار است.وی که بلند پرواز و گاهی بسیار توانمند است غالباً در ارزیابی خودش مشکل دارد یا گاهی در هنگام کار دچار ” فروپاشی روانی” می شود. .

هرچند این چهار گروه تفاوت زیادی با هم دارند اما حتی یک بررسی سطحی و البته صحیح نشان می دهد که گرایش هایی در آنها مشترک است ازجمله ناامنی در خصوص اعتماد به نفس زنانه شان، نگرش متعارض نسبت به مردان و ناتوانی در ” عشق ورزیدن” – به هر معنایی که باشد. اگر آنها یکسره از نقش زنانه بگریزند بر ضد آن می شورند یا در مورد آن به شکل تحریف شده ای اغراق می کنند.در همه ی این موارد، بیمار در خصوص امیال جنسی، خیلی بیش از آنچه اقرار می کند احساس گناه می کند.شیلر می گوید: ” آنانی که غل و زنجیر ها را به سخره می گیرند همگی آزاد نیستند”

برگرفته از کتاب روانشناسی زن 

مرکز مشاوره گروه همراه سعادت آباد

0/5 (0 Reviews)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
تماس جهت دریافت نوبت