دام های ذهنی
دام های ذهنی
آگاه بودن از دام های ذهنی از گام های مهم و نخستین در گسترش حضور قلب است.متوجه خواهی شد که برخی از این دام ها تو را به آینده کشانده و برخی دیگر تو را در گذشته اسیر می کند.
1- فاجعه سازی
2- نتیجه گیری عجولانه
3- تفکر تونلی
4- دام تأیید
5- دام همرنگی
6- دام هزینه های نا برگشتنی
7- دام سرزنش
فاجعه سازی: اینکه با افکاری پریشانگر درباره ی احتمالات آینده و بدترین حالاتی که ممکن است پیش بیایند خود را شکنجه بدهی.
به عنوان مثال،وقتی می خواهی تا مقصدی رانندگی کنی که تا به حال آنجا نرفته ای، در هراسی که آنجا گم خواهی شد.اگر رییس در طول جلسه نگاهی به تو نکرد، برداشت می کنی که قرار است اخراجت کند؛یا اگر خالی روی پوستت داری،می گویی که حتماً به بیماری بدخیمی تبدیل خواهد شد.
نگرانی می تواند پاسخی مثبت بوده و تو را از بی احتیاطی باز دارد یا اینکه محرکی باشد که تو را وادار کند دست به اقدام زده و کنترل شرایط را در اختیار بگیری. مثلاً هنگام سفر،با خود نقشه و دستگاه جی پی اس ببری؛ پس از جلسه از رییست بپرسی که آیا مشکلی هست؛ و پیش پزشک بروی تا به خالت نگاهی بیندازد.
علاوه بر نگرانی درباره ی آنچه که بر آن کنترل داری، ممکن است نگران اموری نیز باشی که کنترلشان چندان دست تو نیست مانند ترس از پرواز،گرفتار آمدن در یک حمله ی تروریستی و یا مورد دستبرد قرار گرفتن.
هرچه بیشتر دل نگرانی به خرج دهی و بدترین احتمالات ممکن را در ذهنت پیش بینی کنی، مسیر های عصبی مربوط به آن طرز تفکر را تقویت کرده و در نهایت آن شیوه را به تنظیمات پیش فرض سیستم خود بدل می سازی، داری اجازه می دهی تا احتمالات منفی آینده بر آنچه که دارد در زمان حال رخ می دهد چیرگی یابد.
نتیجه گیری عجولانه: قضاوت یا تصمیم گیری درباره ی چیزی پیش از داشتن همه ی اطلاعات مربوطه یا مدنظر قرار دادن شواهد.
تفکر تونلی: تصور کن داری از درون یک استوانه ی مقوایی نگاه می کنی.چه می توانی ببینی ؟ با تفکر تونلی، ذهن احتمالات و گزینه ها را از قلم می اندازد و فقط به داده هایی که تونل امکان پذیر می سازد بسنده می کند. تنها راه پیش رویت همان چیزیست که از طریق تونل میبینی.
این قابلیت، در شرایط بحرانی سودمند واقع می شود، چرا که در آن شرایط لازم است که کانون توجه شخص متمرکز بوده و از داده های کم اهمیت و اضافی چشم پوشی شود.اما اگر مثلاً به سوی مقصدی رانندگی می کنی و تمام توجهت معطوف به رسیدن به مقصد باشد، چشم انداز های دیدنی را از دست می دهی.
شاید بگویی که از دست دادن مناظر و جاهای دیدنی که مسأله ی فاجعه باری نیست.اما اگر به عنوان مثال، پزشکی هنگام تشخیص موردی یا کارآگاهی هنگام تفکر به مظنون جنایتی به جای در نظر گرفتن همه ی احتمالات، توجهی این چنین محدود به خرج دهد، آن وقت چه؟
تفکر تونلی، با خوشبختی وابسته به آینده نیز پیوند دارد. برخی از ما به هیچ چیز قانع نیستیم. آیا هیچ فکر هایی از این دست می کنی:” وقتی خوشبخت خواهم شد که همسری بیابم” ،” وقتی شغل جدیدی پیدا کنم آنگاه خوشبخت می شوم”. شاید هم فکر می کنی که خانه ات یا باغچه ات آن چیزی نبود که می خواستی و حسرت جایی بزرگ تر و بهتر را می خوری.
این گونه تمرکز باریک بینانه می تواند در رسیدن به اهدافت کمک کند، اما جلوی حضور قلب داشتن را می گیرد، چرا که آنچنان زیاده بر آینده متمرکز شده ای که از آنچه که در پیرامونت می گذرد و آنچه که در پیرامونت می گذرد و آنچه که همین حالا تجربه می کنی غافل هستی.متمرکز سازی خوشبختی بر چیزی متعلق به آینده به این معناست که از خوشبختی حال حاضر محروم می مانی.
تفکر تونلی می تواند در جهت معکوس هم عمل کند؛ تمرکز بر گذشته. مثلاً ، شاید حاضر نباشی بپذیری که رابطه با فرد مورد نظر جواب نمی داد.یا اینکه آن شغل نصیبت نشد یا در رشته ی مورد نظر قبول نشدی و اگر می شد، چقدر همه چیز خوب می شد.در گذشته گرفتار شدی و اجازه دادی گذشته بر زمان حال چیره شود.
دام تأیید: گشتن به دنبال اطلاعاتی که با آن بتوانی طرز فکرت را تصدیق کنی.
دام همرنگی: طرز فکر دیگران را چشم بسته پذیرفتن.
دام هزینه های نا برگشتنی: زمان و زحمتی که پیشتر وقف امری کردی و دیگر نمی توانی آن را بازگردانی.
دام سرزنش: اینکه وقتی کاری خراب شد،مسئولیت آن را به گردن کسی یا چیزی دیگر بیندازی.
برگرفته شده از کتاب زندگی در لحظه