طلاق و توانمندسازی بعد از آن
طلاق و توانمندسازی بعد از آن
همه چیز را تمام شده فرض می کنند و تصمیم می گیرند که به زندگی خود خاتمه بدهند.معمولا،زوجین قبل از طلاق،به محاسبه عقلانی می زنند و مشکلات خود پس از جدایی را بررسی می کنند و با وجود این که از عوارض پس از طلاق آگاهی دارند،اما باز هم جدایی را بر مدارا ترجیح می دهند.در این صورت،کفه ترازوی جدایی سنگین تر از کفه ماندن در کنار یکدیگر شده و طلاق اتفاق می افتد. البته مطالعه این محاسبه عقلانی،می تواند برای خودش نکته های جالبی داشته باشد. اما مهم تر از همه این بحث ها،برنامه ریزی برای کنترل آسیب های وارده از این ناحیه است تا کمترین ضربه را به طرفین و خانواده ها و همچنین اجتماع وارد سازد.
1* عوارض طلاق بر زنان
زنان بعد از طلاق یا به منزل پدر خود باز می گردند یا منزلی برای خود تهیه و به تنهایی زندگی می کنند. گروه بسیاری از زنان مطلقه در ایران،از فقر اقتصادی رنج می برند و نگرانی های مالی دارند.
از دیگر عوارض طلاق برای زنان،بروز افسردگی و فشارهای روحی است که شخص را دچار تنش های عصبی می کند. در صد بالایی از زنان مطلقه،در ماه های اول جدایی از داروهای آرام بخش و مسکن های قوی استفاده می کنند.
زنانی که متارکه کرده اند،به یک باره خود را بی پناه و بدون سرپرست می بینند و اگر نتوانند اعتماد به نفس و عزت نفس خود را حفظ کنند،به شدت در معرض خطرات بیرونی،آسیب پذیر می شوند.
از دیگر عوارض طلاق،نگاه پرشک و تردید اطرافیان نسبت به زن است. بعضی از اقوام نزدیک شخص ممکن است خواسته یا نا خواسته، نسبت به خانم مطلقه سوءظن پیدا کنند و نگران باشند که مبادا بیماری مسری او به زندگی آن ها هم سرایت کند!
خانمی می گفت:بعد از طلاق بیشتر دوستان نزدیک خود را از دست دادم،هر بار که به آن ها تلفن می کردم یا به منزل شان مراجعه می کردم به طریقی مرا از خود می راندند و من اصلا دلیل تغییر رفتار آن ها را نمی فهمیدم. بعدا متوجه شدم که آن ها نگران این بودند که من بخوام آنان را تشویق به جدایی کنم!
2* کشف محیط های سازنده
روان شناسان اجتماعی،قایل به این هستند که محیط،می تواند تاثیرات بسیاری روی اطراف بگذارد و حتی کارایی آن ها را بالاتر ببرد. طی تحقیقاتی هم که انجام شده،به این نتیجه رسیده اند که وقتی فرد در محیطی قرار می گیرد که عده ای دیگر،فعالیت هایی شبیه به فعالیت های او انجام می دهند،کارایی اش افزایش می یابد. هنگامی که فرد مطلقه در محیط اجتماعی قرار می گیرد،طبیعی است که بازتاب هایی از آن دریافت می کند. این بازتاب ها،روی اواثر کرده و منجر به واکنش هایی می شوند. این واکنش ها نیز دوباره به محیط اجتماعی بازگشت داده شده و منجر به بازتاب های بعدی می شوند و این « دور» ادامه پیدا می کند. اگر فرد مطلقه در محیط هایی قرار بگیرد که بازتاب هایی مثبت به او منتقل کنند،این دور باطل شکسته خواهد شد و او،در درون خود عزت نفس و شخصیت بیشتری حس خواهد کرد. در نتیجه، باز تاب مثبت این محیط ها را دوباره به آن ها باز خواهد گرداند و این دور،دوباره آغاز خواهد شد. گروه های همیاری، باشگاه ها، فرهنگسراها و … محیط هایی هستند که می توانند این نقش را ایفا کرده و بر عهده بگیرند.
3* انسان های عامل کیستند؟
عزت نفس و اعتماد به نفس،مهم ترین بخش از زنان و مردان مطلقه است که آسیب می بیند. مهم ترین کاری که این افراد می توانند برای اصلاح این قسمت های آسیب دیده انجام دهند، پرورش حس عامل بودن است. حس عامل بودن چیست؟ انسان ها معمولا به دو گونه رفتار می کنند. گروهی از آن ها، واکنشی بوده و گروهی دیگر،عامل محسوب می شوند. گروه واکنشی، تنها نسبت به اطراف و محیط خود واکنش نشان می دهند. به قول معروف، اگر هوای اجتماعی خوب باشد،هوای درونی آن ها هم خوب خواهد بود . در مقابل این گروه، گروه عامل قرار دارند و احساسات و هیجانات شان را تابع ارزش های خودشان می سازند. در واقع انسان های عامل، به این می اندیشند که چگونه می توانند تاثیر بیشتری روی زندگی خود و در نتیجه زندگی اطراف شان بگذارند.
یک فرد عامل عزت نفس را آموختن تلقی می کند. از نظر او عزت نفس، یک فعل است که می تواند انجامش بدهد و از نتایجش سود ببرد. او منتظر تایید و تکذیب دیگران نمی ماند البته از دیگران یاری می گیرد. اما هیچ گاه متکی به آن ها باقی نمی ماند.
چنین فردی،به شدت متکی به عزت نفس شخصی است و حتی اگر دچار طلاق شود، پس از گذراندن روزهای ابتدایی ، به اندیشه آموختن مهارت های جدید و نگاهی جدید خواهد افتاد؛ چرا که اساسا با نشستن و منتظر دیگران ماندن، رابطه ای ندارد.
مرکز مشاوره گروه همراه – سعادت آباد