والد تنها
خانواده های تک سرپرست به علت طلاق، مرگ همسر و متارکه به وجود می آیند. کار والد تنها، بسیار مشکل است چرا که باید از پس برآوردن توقعات بسیاری برآید. در بسیاری از موارد، والد تنها در آن واحد هم با دقدقه فقدان خود کنار بیاید، هم مسئولیت های جدیدی بر عهده بگیرد ، هم با تغییر نقش و شرایط خود تطابق یابد، هم به مراقبت از فرزندان ادامه دهد و هم به آنها در امر تطابق با تغییرات خودشان کمک کند.
آنچه والد تنها می آموزد
والد تنها باید با تعصبات منفی اجتماعی نیز مبارزه به مبارزه برخیزد. عقیده رایج در جامعه این است که خانواده تک والدی، خانواده ای است شکست خورده و والد تنها نمی تواند مراقبت های کافی را از فرزندان خود به عمل آورد، پس بچه ها در این خانواده ها مسئله دار خواهند شد. این تعصب اجتماعی، هم غلط است و هم درست. غلط است چرا که اگر والد تنها بخواهد این فکر کلیشه ای را باور کند ، حتما نسبت به توانایی های خود شک خواهد کرد و اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد. این باور عزت نفس او را از بین خواهد برد و او را دچار احساس گناه خواهد کرد .اتهام زدن به خود هیچ فایده ای برای والد تنها نخواهد داشت ، چون از تاثیر مثبت کار او در تربیت و مراقبت از بچه ها، خواهد کاست.
تعصبات اجتماعی از سوی دیگر درست است چراکه وقتی هر دو والد در خانه حضور دارند، می توانند به کمک هم از بچه ها مراقبت کنند ، کارها را بین خود تقسیم کرده و از یکدیگر حمایت کنند. البته بسیاری از پدران و مادران تنها در کار مراقبت و تربیت بچه های خود موفق می شوند . آنها به جنگ مسئولیت های دشوار می روند و قدرت های خارق العاده ای کسب می کنند.این قدرت های مهم عبارتند از:
1-والد تنها می آموزد که با بچه های خود رک و صریح صحبت کرده و از آن ها بخواهد که قوانین را رعایت کنند. والد تنها می داند که برای حفظ خانواده خود باید ارتباط کلامی بین اعضای خانواده را حفظ کند و در تحقق تصمیمات خود قاطعیت داشته باشد.
2-والد تنها می آموزد که چگونه از پس مسئولیت های متعدد بربیاید و کار خود را به صورت موثر انجام دهد. او باید نقش های متعددی را ایفا کرده، و در زمانی کوتاه به همه ی کارهای خود رسیدگی کند.
3-والد تنها می آموزد که والدی متعهد باشد. او می داند که مسئولیت مراقبت روزانه از بچه ها عمدتا بر عهده خود اوست.
4-والد تنها می پذیرد که به تنهایی نمی تواند به همه کارها برسد . او از دیگران نیز کمک می گیرد و با این کار برای خانواده خود نقطه اتکایی به وجود می آورد.
برای کسب اطلاعات بیشتر مقاله” خودمراقبتی والدین مجرد” را مطالعه کنید.
تطابق با تغییرات: رها کردن و پیش رفتن
طلاق، مرگ همسر یا متارکه ، دلایل عمده پدید آمدن خانواده های تک سرپرستی هستند. در نتیجه این تغییرات ، مادر یا پدر در موقعیتی قرار می گیرند که باید به تنهایی مسئولیت تربیت و مراقبت از فرزندان را بر عهده بگیرند. تغییرات بسیاری به وجود می آید .مسئله مهم این است که چگونه می توان از پس این تغییرات برآمد و چگونه می توان به بچه ها در تطابق با شرایط جدید کمک کرد؟ نخستن پاسخ شاید این است که فرآیند انتقال را می بایستی به تدریج طی کرد . انتقال از واقعیت قدیم خانواده به واقعیت جدید ، ممکن است چند سال طول بکشد.
درک طبیعت این انتقال می تواند والد تنها را برای رویارویی با بعضی از مشکلات خود و فرزندانشان آماده کرده و او را در برابر آنها صبور کند. اولین دسته تطابقات، معمولا دردناک ترین آنها به شما می آید چون فرد باید از نظر عاطفی ، از روابط قدیمی خود-که اکنون آنها را از دست داده – دست بردارد. از روابط قوی و عمیق عاطفی ، براحتی و با سرعت نمی توان دست برداشت و نیاز به زمان دارد. دست برداشتن از گذشته، یعنی پذیرش، رها کردن و عزاداری ، اولین گام انتقال است. دومین گام ، یعنی کنار آمدن با شرایط جدید. به هرکدام از اعضای خانواده باید اجازه داد که مرحله انتقال را با شیوه خاص خود طی کند . اگر بعد از دو تا سه سال عضوی از اعضای خانواده هنوز با مسئله انطباق درگیر باشد، باید به این نتیجه برسد که شاید از پس حل آن برنمی آید. در این موارد، مشاوره حرفه می تواند فرد را در پشت سر گذاشتن مرحله انتقال یاری کند.
انتظارات جدید: پیش بینی واقعیت های تازه
برای تحول و تبدیل به والد تنها، می بایستی در دو جهت تغییر و تطبیق یافت: رها کردن ارتباطات گذشته و روبه رو شدن با آینده ای تازه و متفاوت. هر انسانی با بیرون آمدن از گذشته ، دچار غم و فقدان می شود ، اما برای رویارویی با آینده می بایستی بتواند با احساس تردید خود نسبت به وقایع آینده ، مدبرانه برخورد کند. والد تنها و فرزندان او برای کاهش ناآگاهی و ترس خود از ناشناخته ها ، می بایستی انتظاراتی برای پیش بینی واقعیت تازه ای که با آن رو به رو شده اند، در خود ایجاد کنند. آنها باید به این سوال پاسخ دهند که : “زندگی تازه ما چگونه خواهد بود؟”بچه هایی که با تغییرات ناشی از طلاق والدین سر و کار دارند می خواهند بدانند در این دوران فقدان و آشفتگی –بخصوص در رابطه با والدینشان بر چه چیزهایی می توانند اتکا کنند .
بنابراین اگر والد تنها برنامه و روال ثابتی را برای بچه ها مقرر کند تا آنها بتوانند با تکیه بر آن برنامه و روال احساس امنیت کنند ، کار مفیدی انجام داده است. وقتی خانواده دستخوش تغییر می شود، کودکان می خواهند بدانند که چه چیزهایی را می توانند انتظار داشته باشند. اگر والد تنها انتظارات واقع بینانه ای را نسبت به موقعیت تازه و همسر سابق خود در کودکان بپروراند ، مفید خواهد بود. والد تنها ممکن است مجبور شود تغییراتی را در موقعیت تازه و نیز در ارتباط با همسر سابق خود بپذیرد که مطابق با میل او نیست اما از حیطه کنترل او خارج است. حفظ انتظارت غیرواقع بینانه در برابر واقعیت های منفی و غیرقابل تغییر ، کاری مضر است. زندگی والد تنها به خودی خود طاقت فرساست و مقاومت در برابر تغییرات به معنی استقبال از تنش های غیرضروری است.
از آنجا که نقض انتظارات فرد پیامدهای عاطفی شدیدی در بردارد، اگر والد تنها به بچه ها کمک کند که انتظارات واقع بینانه ای را در خود بپرورانند،کار مفیدی کرده است. این کار را می توان با پرسیدن سه پرسش ساده از کودکان انجام داد:
1-حالا که ما طلاق گرفته ایم، فکر می کنی چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟(چه پیش گویی هایی داری؟)
2-حالا که ما طلاق گرفته ایم،دلت می خواهد چه اتفاقاتی بیوفتد؟(چه آرزوهایی داری؟)
3-حالا که ما طلاق گرفته ایم،به نظر تو چه قرار و مدارهایی باید وجود داشته باشد؟(چه شروطی داری؟)
با پرسیدن این سوال ها ، انتظارات موجود به دو ترتیب کاملا مشخص روشن می شود . اول والد تنها به کودک کمک می کند تا انتظارات غیرواقع بینانه و غیر عملی را رها کنند : “می دانم دلت می خواهد که روزی دوباره بتونیم با هم زندگی کنیم ، ولی اصلا امکانش وجود ندارد”. دوم اینکه کودکان شاید انتظاراتی داشته باشند که والد تنها از آنها بی خبر است. ولی خود یا والد دیگر می توانند آن را عملی کنند .مثلا والد دیگر می تواند قول بدهد که : “بله، در اینجا هم می توانیم برایت یک تختخواب بگذاریم، مثل همانی که در خانه داری.”
برخورد مدبرانه با خشم
خشم احساسی ناخوشایند، اما کاربردی است .کسانی که نمی توانند خشمگین شوند و یا به خودشان اجازه نمی دهند که مستقیم خشمگین شوند، در برابر سوء رفتار دیگران بی دفاع می شوند و این خطر آنها را تهدید می کند که چیزهای غیرقابل قبول را بدون آگاهی یا مخالفت بپذیرند و یا هنگامی که صدمه ای به آنها می رسد ، رنج خود را بدون سر و صدا تحمل کنند. هر فردی برخورد با خشم را در خانواده و دوران کودکی می آموزد . والد تنها، خانواده اولیه فرزندان خود را به تنهایی تشکیل می دهد. او باید بتواند به عنوان پدر یا مادر به آنها آموزش بدهد و الگویی باشد تا فرزندان بفهمند چگونه خشم را به صورت مفید ابراز کرده و مدبرانه با آن برخورد کنند.کنار آمدن با خشم ممکن است کار خیلی سختی باشد . بویژه اگر فرد خشمگین قربانی بدرفتاری، تجاوز، اعتیاد، بی وفایی یا ظلم های دیگر شده باشد. اما اگر والد تنها مرتبا از کوره در برود و انتقادات خود را از اشتباهات بچه ها با داد و فریاد بر سر آنها بیان کند ، ممکن است بچه ها بیاموزند که از خشم باید در جهت زورگویی و آزار دادن دیگرا استفاده کرد ، اما اگر هیچ گاه از خود خشمی نشان نداده و به دیگران هم اجازه ابراز خشم ندهند ، این مفهوم را به آنها منتقل می کنند که احساس خشم غیرقابل قبول بوده و باید آن را فرو نشانند.
والد تنها باید بین این دو وضعیت نهایی ، حد وسطی پیدا کند که همان استفاده سازنده از خشم است. آنها باید هنگامی که احساس می کنن نقض عهدی صورت گرفته است ، در وضعیت امنی درباره آن گفتگو کنند: ” وقتی به قول خودت عمل نمی کنی ، عصبانی می شوم چون دیگر نمی توانم به قولت اعتماد کنم .”
سخن پایانی
برای اغلب بچه ها طلاق والدین در حکم زیر پا گذاشتن یک قول است . تا قبل از طلاق بچه ها فرض می کردند که والدین آنها تا آخر عمر زن و شوهر هم باقی می مانند . از نظر آنها طلاق حادثه ای عادلانه و درست نیست. والدین باید این آمادگی را داشته باشند که بدون گرفتن موضع دفاعی ، هنگام تخیله خشم بچه ها به حرف های آنها گوش دهند. اگر شما هم یک والد تنها هستید و در رابطه با کودکتان مسائلی دارید حتما از یک مشاور کارآمد کمک بگیرید.