سبک زندگی و موفقیت

توصیه هایی به جوانان برای رسیدن به موفقیت 

حتما تاکنون مطالبی در مورد راز موفقیت خوانده اید. موفقیت قطعا راهکار خاص و رموزی دارد که هر فردی لازم است از آن آگاه باشد. با توجه به اهمیت این موضوع در مقاله امروز نکاتی در مورد موفقیت گفته می شود که رعایت آنها ضرورت دارد.

 

توصیه هایی به جوانان برای رسیدن به موفقیت 

مهم ترین مسیر رسیدن به موفقیت شامل موارد زیر است:

شاگرد باشید 

شاگرد واقعی مانند اسفنج است . هرچه دور و برش می گذرد جذب و بعد تصفیه می کند و هر قدر را هم که بتواند در خود نگه می دارد . شاگرد خودانگیخته و خودسنج است و همواره سعی می کند بر فهمش بیفزاید تا بتواند به دنبال موضوع و چالش بعدی برود . شاگرد واقعی آموزگار و منتقد خود نیز هست . در پیش او خودپسندی جایی ندارد. نمی توانید چیزی را یاد بگیرید ، اگر فکر کنید که آن را می دانید . پاسخ ها را نخواهید یافت اگر آنقدر متکبر و از خود مطمئن باشید که نتوانید سوال کنید . اگر باور دارید که بهترین هستید ، دیگر نمی توانید بهتر شوید . هنر بازخوردگرفتن، به ویژه بازخورد تند و انتقادآمیز ، مهارتی بسیار حیاتی در زندگی است . ما نه تنها نیازمند دریافت این بازخوردهای تند هستیم ، بلکه لازم است فعالانه آنها را بخواهیم . باید به خودمان زخمت بدهیم تا درست زمانی که دوستان، خانواده و مغزمان می گوید که کارمان عالی است، بتوانیم در پی نواقص کار خود باشیم . البته خودپسندی باعث می شود به هر قیمتی از چنین بازخوردهایی اجتناب کنیم . خودپسندی از واقعیت بیزار است و ارزیابی خودش را به آن ترجیح می دهد و اجازه پرورش مناسب را هم به ما نمی دهد .خودپسندی حالت تدافعی دارد و با گفتن این که نیازی به پیشرفت نداریم ، ما را از پیشرفت باز می دارد . فروتنی است که ما را به این فکر می اندازد که به قدر کافی نمی دانیم و باید به مطالعه ادامه دهیم . 

شاگرد بمانید 

مهم نیست تا به این لحظه چه کارهایی کرده اید؛ مهم این است که همچنان شاگرد باشید . اگر دیگر در حال آموختن نیستید ، خیلی وقت است که مرده اید .شاگرد بودن صرفا در ابتدای کار کافی نیست ؛ بلکه شاگردی وضعیتی است که باید کل عمر در آن به سر ببریم .باید از همه چیز و همه کس بیاموزیم ، چه از کسانی که شکست شان داده ایم و چه از کسانی که ما را شکست داده اند ، از کسانی که دوستشان نداریم ، و حتی از دشمنان مان. هر قدم و هر بزنگاهی در زندگی موقعیتی است برای آموختن؛ حتی اگر درس تکراری باشد ، نباید اجازه دهیم خودپسندی ما را از شنیدن دوباره آن منع کند . 

اکثر اوقات با اطمینان به زیرکی خود ، خودمان را در محیط امنی قرار می دهیم که خاطر جمع مان می کند هرگز احساس حماقت نکنیم و گرفتار چالش یادگیری یا بازنگری در دانسته هایمان نشویم . این وضعیت ضعف های متعددی را از چشم ما پنهان می کند تا اینکه بالاخره برای تغییر مسیر بسیار دیر می شود . این جاست که باید بهای این سکوت را  پرداخت . 

خویشتن دار باشید

مهم نیست چقدر استعداد دارید ، چقدر روابط دارید و چقدر پول دارید . وقتی می خواهید کاری کنید ، کاری مهم و بزرگ و پرمعنا ، در معرض طیفی از رفتارها قرار می گیرید : از بی تفاوتی تا کارشکنی کامل . در مسیر پیش رو اهمال هایی در کار خواهد بود، بی توجهی هایی ، فحش هایی ، مصالحه هایی یک طرفه . سرمان داد می کشند . مجبور می شویم در پس پرده کار کنیم ، برای چیزی که باید خیلی آسان تر از این ها باشد . همه این ها ما را عصبانی خواهند کرد . تحریکمان می کند مقابله به مثل کنیم .تحریک مان می کند که بگوییم : من بهتر از اینها هستم . لیاقتم بیشتر از این هاست .وقتی کسی ما را به اندازه ای که انتظار داریم جدی نمی گیرد ، وسوسه می شویم که اصلاحش کنیم . در عوض باید دست نگه داریم ، قورتش دهیم ، انقدر آن را فرو بدهیم که حالمان بد شود ، تحملش کنیم ، به آرامی آن را نادیده بگیریم ، و سخت تر کار کنیم . بازی را ادامه دهیم و سر و صداهای درونی را نادیده بگیریم .نگذاریم حواسمان را پرت کنند   خودداری کردن مهارتی دشوار اما بسیار حیاتی است . اغلب وسوسه و حتی مغلوب می شویم . هیچ کس در این کار کامل نیست ؛ اما تلاش باید کرد . این حقیقتی همیشگی در زندگی است که تازه کارها باید اجحاف های جاافتاده ها را تحمل کنند . ما تا زمانی که موفق نشویم ، قادر به تغییر این روند نیستیم . در این حین باید راهی پیدا کنیم که مناسب هدفمان باشد ؛ حتی اگر نفعمان در این باشد که زمان بیشتری را صرف پرورش مناسب ، آموختن از دیگران ، و پی ریزی و ساختن وجود خودمان کنیم . 

روی عظمت ها تامل کنید

 زمانی که با چیزی عظیم تر از خومدمان ارتباط نداشته باشیم ، گویی بخشی از روح مان را از دست داده ایم . گویی خودمان را از سنت هایی جدا کرده ایم که از آنها برآمده ایم ، حال هر چه باشد: صنعت، ورزش، برادری و خواهری، خانواده . خودپسندی مانع از درک زیبایی و تاریخ جهان می شود . تعجبی ندارد که همراه با موفقیت به پوچی می رسیم . تعجبی ندارد که دیگر آن انرژی اولیه را نداریم . 

به یک نبردگاه باستانی یا مکانی با اهمیت تاریخی بروید. به مجسمه ها که نگاه کنید ، می بینید به طرز عجیبی به یکدیگر شباهت دارند ، انسان ها از گذشته تغییر چندانی نکرده اند ، از این به بعد هم همین خواهد بود . اینجا روزگگاری مرد بزرگی ایستاده بود و آنجا روزگاری زن شجاعی از دنیا رفته بود . حسی است که می گوید کسانی قبل از شما ، نسل ها قبل ، همین جا بوده اند . در آن لحظات است که عظمت جهان را احساس می کنیم . خودپسندی غیرممکن می شود . آنها بخشی از ما و ما بخشی از یک سنت هستیم .باید قدرت این موقعیت را با آغوش باز بپذیریم و از آن عبرت بگیریم . درک این موضع احساسی هیجان بخشی است . خلاقیت به دریافت و شناخت مربوط است و اگر متقاعد شده باشیم که جهان حول محور ما می گردد ، خلاقیت امکان پذیر نخواهد بود .با از بین بردن خودپسندی ، می توانیم با آسایش به آنچه به جا مانده درسترسی بیابیم . چشم اندازمان ، مناظر بیشتری در نظرمان پدیدار خواهد شد . 

مدیریت خود 

داشتن خصیصه های عالی کافی نیست؛ باید اختیارشان را هم در دست داشته باشیم .وقتی در حوزه کاری مان موفق می شویم ، ممکن است مسئولیت هایمان تغییر کند . آنوقت است که روزهایمان کمتر به انجام کارها و بیشتر به تصمیم گیری اختصاص می یابد . ماهیت رهبری کردن این چنین است . این دوران گذرا نیازمند ارزیابی مجدد و به روز رسانی هویت ماست . نوعی فروتنی که بتوانیم بعضی از بخش های لذت بخش تر یا ارضا کننده تر شغل قبلی مان را کنار بگذاریم . به این معنا که بپذیریم در حوزه هایی که خود را متبحر می دانستیم ، شاید دیگرانی باشند به مراتب متخصص تر و با صلاحیت تر از ما یا دست کم اینکه حالا نوبت آنهاست که وقتشان را صرف آن کنند نه ما . مهم این است که یاد بگیرید چگونه خودتان و دیگران را مدیریت کنید . مسئولیت پذیری نیازمند نوعی تطبیق دوباره و سپس شفافیت و اراده مضاعف است . اول تعیین اهداف کلی و اولویت های کار و زندگی مان ، بعد تقویت و مشاهده آنها تا بتوانیم به نتایج دست یابیم. 

کار، کار، کار 

بهترین نقشه ها هم چیزی جز یک نیت خوب نیست ؛ مگر که به کاری تبدیل شود . رسیدن به هر هدفی کار می برد و آن کار ممکن است بسیار دشوار باشد . آیا می دانید چقدر کار لازم خواهد بود ؟ کار کردن نه فقط زمانی که به موفقیتمان برسیم ، نه فقط تا زمانی که نامی برای خودمان دست و پا کنیم ، بلکه کار و کار و کار ، مدام و تا ابد. رسیدن به درجه استادی ده هزار ساعت کار می طلبد یا بیست هزار ؟ پاسخ این است که اصلا اهمیتی ندارد . نقطه ی پایانی وجود ندارد .فکر کردن به یک عدد یعنی زندگی در آینده ای مشروط .ما داریم راجع به ساعت های بسیار صحبت می کنیم ، می گوییم برای رسیدن به خواست مان نبوغ لازم نیست، بلکه تلاش و کوششی مستمر لازم است . گرچه این ایده جندان جذابی نیست ، تشویق کننده که هست؛ زیرا به این معنی است که همه چیز برای همه ما دست یافتنی است ، به شرط اینکه مایه و فروتنی لازم برای صبور بودن و شهامت زحمت کشیدن را داشته باشیم . 

برای خودتان داستان نبافید 

افسانه در زندگی افسانه نمی شود ، بلکه بازگویی است که از آن افسانه می سازد . این اتفاق زمانی می افتد که پیش از موعد توانایی ای را برای خودمان قائل می شویم که هنوز کنترل آن را به طور کامل در اختیار نداریم. این اتفاق زمانی می افتد که شروع می کنیم به فکر کردن درباره این که دستاوردهای پی در پی مان درباره ما چه می گوید و سپس از تلاش و رعایت اصولی که محرک ما برای رسیدن به این دستاوردها بوده دست برمی داریم . 

شکست 

اگر موفقیت مایه سرمستی نفس ما باشد ، پس شکست می تواند ضربه مهلکی به آن وارد کند ، و لغزش های کوچک را به سقوط و مشکلات جزئی را به فروپاشی های بزرگ تبدیل کند واقعیت این است که گرچه مردم خودشان شرایط شکستشان را فراهم می کنند ، مردم خوب هم دائما شکست می خورند (یا دیگران منجر به شکستشان می شوند ). کسانی که قبلا بارها شکست خورده اند ، باز هم با شکست مواجه می شوند . زندگی منصفانه نیست . فرقی نمی کند رنجی که می کشیم تقصیر خودمان یا مشکل خودمان است یا نه، چون حالا خودمان باید با آن رو به رو شویم .شکست ها همیشه ناخوانده از راه می رسند ؛ اما با خودپسندی ، بسیاری از ما اجازه می دهیم که مانگار شوند . خودپسندی یا جذب بازخوردهای منفی می گوید:”می دانستم از پسش بر نمی آیی . اصلا چرا تلاش نکردی ؟” بعد ادعا می کند : “اصلا ارزشش را ندارد . انصاف نیست . این مشکل شخص دیگری است . چرا بهانه ای جور نمی کنی و خودت را از شر آن خلاآص نمی کنی؟ ” به ما می گوید که نباید آن را تحمل کنیم . می گوید که مشکل از ما نیست .یعنی در تجربه هر آسیبی باعث می شود که خودمان هم به خودمان آسیب بزنیم . برای همین بهتر است فراتر از زمان حال تان را بیینید . شکست بزرگ زمانی است که “خودتان را بیش از آنچه هستید ببینید و به خود کمتر از ارزش واقعی تان بها دهید “. 

 

کلام پایانی

در مقاله امروز با راهکارهای مفیدی در زمینه موفقیت آشنا شده اید. این را بدانید که موفقیت راه و رسمی دارد و لازم است از یک فرد باتجربه مشورت بگیرید. برخی اوقات موانع درونی هم چون اضطراب یا عزت نفس پایین می تواند افراد را از اهدافشان دور کند. بنابراین در این زمینه توصیه می شود از یک مشاور یا روانشناس کمک بگیرید.

0/5 (0 Reviews)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
تماس جهت دریافت نوبت