سبک زندگی و موفقیت

بدترین حالت بدگمانی

 این روزها اتفاقاتی می افتد؛ شاید شما هم دیده باشید . اتفاقی که می افتد مربوط به بعضی از پست ها در شبکه های اجتماعی است. منظور پست های الهام بخش و مقالات انگیزشی است . آن دسته افرادی که می گویند به نظر مردم اهمیت ندهید .همه جا پر شده است از #اهمیت ندهید . به نظر میرسد تفکری غالب باشد . وقتی کسی چنین کاری می کند چه اتفاقی می افتد ؟چه می شود وقتی خانمی این نصیحت را به گوش جان می سپرد و در زندگی به کار می گیرد ؟کسی که به دیگران بی محلی می کند چهره ای جدی به خودش می گیرد ، مردم را کنار میزند و به آنها می فهماند که ککش هم نمی گزد .او مخصوصا این کار را می کند چون قبلا در زندگی لطمه خورده است .فکر می کند اگر جدی شود و به دیگران بی محلی کند دیگر آسیب نخواهد دید. به خاطر چنین عادتی به خود می بالد . استقلال زیاد برای تضمین موفقیت . 

 

بدترین حالت بدگمانی

شاید فرد در رابطه ای شکست خورده یا طلاق گرفته باشد . پس اوضاع زندگی اش به هم ریخته است ( در این زمینه می توانید از بهترین مشاور خانواده سعادت آباد کمک بگیرید). وقتی دوستانش از حال و روزش می پرسند نمی نشیند درددل کند و از احساسات دردناکش بگوید . در عوض می گوید : “نمی توانستم بیشتر از این نسبت به کارهایش بی تفاوت باشم…. دیگر برایم ذره ای اهمیت ندارد !” یا شاید کارهای هنری اش را در قفضای مجازی به نمایش گذاشته و مورد انتقاد قرار گرفته است . یک نفر حسابی حال او را گرفته و گفته او هیچ استعدادی ندارد . یا در محل  کار ددر جلسه ای از او انتقاد شده اما به دوستانش نمی گوید که ناراحت است . همه را متقاعد می کند که حالش خوب است . می گوید همه این انتقادها از نظرش احمقانه هستند و واقعا عین خیالش هم نیست . اوضاع زمانی بدتر می شود که یکسری دوست خیرخواه هم حرف های او را تایید و تشویقمی کنند .

وقتی اوضاع بهم میریزد چنین دوستانی می گویند :”عزیز دلم  حتی یک لحظه هم فکرت را درگیر حرف های بقیه نکن ! اصلا اهمیت ندارد ” . اما مشکل اینجاست که خانم ها واقعا به حرف های مردم اهمیت می دهند . برایشان مهم است .از این حرف ها می رنجند ، از شکست عشقی لطمه می خورند ، قلبشان می شکند و احساس خیلی بدی پیدا می کنند ( در این زمینه می توانید از بهترین روانشناس سعادت آباد کمک بگیرید) . زمان و انرژی زیادی صرف می کنند تا فراموش کنند و اهمیت ندهند . اما فقط این نیست . باید تلاش کنند هم خودشان و هم دیگران را قانع کنند که دیگر اهمیت نمی دهند . واقعا خسته کننده است! خیلی خوب است بتوانیم خودمان را کنترل کنیم و از بازخوردهای منفی ناراحت نشویم / اما گاهی واقعا دست خود آدم نیست . ممکن است بازخوردی بگیریم یا از زبان دیگران انتقادی در مورد زندگی مان بشنویم و دلخور شویم. ممکن از نظرات و انتقادات آنها شما را تحریک کند . گاهی حرف های دیگران را می پذیریم و به منتقد درونمان اجازه می دهیم ما را سرزنش کند . چنین واکنشی نشان میدهد که باید خیلی روی گفتگوهای درونی مان کار کنیم . 

آیا بی محلی کردن و اهمیت ندادن واقعا تا این حد بد است ؟

چنین طرز تفکری در ظاهر خیلی هم بد نیست . با تمام توانتان به زندگی بچسبید و دنبال هدفتان بروید و به دنبال هدفتان بروید . نگذارید دیگران سد راهتان شوند . نگذارید ترس از قضاوت ،انتقاد و نظرات بقیه شما را محدود کند . ما مسئول این نیستیم که دیگران از کارهای ما خوششان بیاید .ولی این طرز تفکر خیلی یک طرفه است .می گوید : یا باید کاملا به حرف مردم در مورد اهمیت بدهیم ، یا اصلا حرف آنها پشیزی نمی ارزد . این عادت در فرهنگی شکل می گیرد که معتقد است یا همه یا هیچی . مگر می شود کلا حرف و عقیده مردم را نادیده بگیریم ؟ چنین رفتاری سالم نیست . برخلاف هنجارهای اجتماعی است . برای کسانی که کلا به هیچ عقیده ای اهمیت نمی دهند یک اسم گذاشته اند : به آنها می گویند : اجتماع ستیز.

چطور این مشکل را حل کنیم ؟

برای حل این مشکل رعایت موارد زیر اساسی است:

یک لیست تهیه کنید 

با خودتان فکر کنید در چه جاهایی از زندگی تان به حرف دیگران اصلا اهمیت نمی دهید . شاید مربوط به شغلتان ، بدنتان یا اهداف آینده تان باشد . احتمالا برایتان پیش آمده که کسی حرف ناراحت کننده ای در مورد یک یا چندتا از این موارد زده باشد . شاید این حرف ها مسیر زندگی تان را عوض کرده و باعث شده باشند دور خودتان را دیوار بکشید . فقط اینکه کسی حرفی زده اما بلد نبوده منظورش را درست بیان کند یا فکر نکنید اینطوری از مشکلات بعدی جلوگیری می کنید . هیچ تضمینی نیست که بعدا کمتر رنج بکشید .چنین رفتاری فقط یک معنا دارد : از دنیا بریده اید و همه درها را به روی خودتان و همه درها را به روی خودتان بسته اید . دیگر هیچ چیز نمی تواند وارد قلمروی شما شود ، حتی چیزهای خوب . البته مطمئنا دلتان نمی خواهد چنین اتفاقی بیوفتد . 

خودتان را از بند و زنجیر آزاد کنید 

 

فکر می کنید اگر دستتان رو شود چه اتفاقی می افتد ؟ اگر مردم بفهمند شما به چه چیزهایی اهمیت می دهید که خودتان هم می دانید بی ارزش هستند چه می شود؟ به طور مثال، فرض کنید در گیر و دار تمام کردن یک رابطه هستید .طرف مقابلتان یک فرد نامناسب بوده. تقریبا همه خوشحال هستند که این رابطه دارد تمام می شود . خوشحال اند از اینکه دیگر شاهد غم و اندوه شما نخواهند بود . شما هم در ظاهر نشان می دهید که از این قضیه راضی هستید . بعد که همه چیز تمام شد همه جا جار میزنید که از این فرد متنفرید . اما هنوز سوگواری می کنید . هنوز بخشی از وجود شما درگیر احساسات طبیعی و انسانی است . ناراحتی و غم حاصل از جدایی هنوز دست از سرتان برنداشته ( در این زمینه می توانید از بهترین روانپزشک سعادت آباد کمک بگیرید) . شاید فکر کنید اگر مردم از احساسات واقعی شما باخبر شوند با خودشان بگویند این زن خودش دنبال دردسر می گردد. به خیالتان شما را ضعیف و احمق می دانند . بنابراین ، هرچه هست را در دلتان میریزید و تظاهر می کنید این جدایی اهمیتی ندارد . 

بهترین کار این است یک سنگ صبور پیدا کنید . این فرد باید کسی باشد که به او اعتماد دارید . بعد بنشینید با او درد و دل کنید . بگویید که خودتان هم می دانید رابطه تان، رابطه سالمی نبوده و مطمئن هستید که ترک این رابطه بهترین کار ممکن بوده ، اما هنوز حال دلتان خوب نیست . 

نقطه تعادل را پیدا کنید 

حالا لیستی دارید از کسانی که بازخوردشان واقعا برایتان مهم است ؛ پس برویم به مرحله بعد. یک تکه کاغذ یا دفتر خاطراتتان را بردارید . لیست افراد یا گروه هایی را بنویسید که نظرات ، قضاوت ها و انتقادات آنها برایتان مهم نیست . این لیست معمولا شامل این دسته از افراد می شود: منتقدان بی نام و نشان ، منتقد درونی خودتان و بازخوردهای ناخواسته. منظور از بازخوردهای ناخواسته نظراتی هستند که مردم همین طوری می دهند ، بدون آنکه به نظرشان نیازی باشد یا از آنها خواسته باشید نظر بدهند. این لیست ممکن است دوستان ، همکاران ، همسایه ها ، آشنایان شما را هم شامل شود . شاید وقتی این تمرین را انجام می دهید این سوال به ذهنتان برسد :”اگر اسم مادرم در لیست افرادی باشد که دوست ندارم به ظرش اهمیت دهم آنوقت چه کار کنم ؟” بله، شما مختار هستید ! لیست کوتاه اولی را با دقت بنویسید و سعی کنید چنین افرادی را نادیده بگیرید . با این روش به نقطه تعادل می رسید .

این سوالات سخت را از خودتان بپرسید : 

-وقتی تظاهر می کنید “نظر مردم برایتان پشیزی ارزش ندارد” چه حسی دارید؟ فکر می کنید قرار است به کجا برسید؟ 

-به عبارت دیگر فکر می کنید لا تظاهر به این کار از خودتان محافظت می کنید ؟دقیقا در برابر چه چیزی از خودتان محافظت می کنید ؟ فکر می کنید چه تاثیر مثبتی بر زندگی تان داشته باشد ؟ 

-وقتی بازخوردی ناراحت کننده می شنوید آن را به خودتان می گیرید؟ اگر اینطور است، چطور باید این عادت را ترک کنید ؟ 

-آیا در برخی از مسائل زندگی بیش از حد به نظر مردم اهمیت می دهید ؟ چرا؟ 

-چیزی هست که بیش از حد برایتان مهم باشد ؟ یعنی تا حدی مهم باشد که خودتان هم به خودتان خرده بگیرید یا بترسید از اینکه دیگران متوجه شوند ؟ اگر اینطور است، چه کار باید بکنید تا به نقطه تعادل برسید و به طور صحیح به آن بپردازید؟ اگر در این مورد مسئله ای دارید می توانید به صورت آنلاین از بهترین روانشناس سعادت آباد کمک بگیرید.

 

کلام آخر 

این رفتار سرد و بی روح هیچ کمکی نمی کند . در این صورت نه می توانید مشکلی را حل کنید و نه می توانید دردی را درمان کنید . چنین رفتاری فقط راه را بر شما می بندد و احساس بدتری در شما ایجاد می کند . دارید سعی می کنید کاری را انجام دهید که غیرممکن است (می خواهید احساساتتان را سرکوب کنید ). مدام تلاش می کنید به بقیه حالی کنید که به آنها نیازی ندارید . اما شما به آنها نیاز دارید . خیلی هم به کمکشان نیاز دارید . در این راستا می توانید از بهترین روانشناس سعادت آباد کمک بگیرید

0/5 (0 Reviews)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
تماس جهت دریافت نوبت