تست افسردگی

آزمون تست افسردگی

1.

غمگینی

من احساس غمگینی نمی کنم.

احساس میکنم دلم گرفته یا غمگینم.

من همیشه دلم گرفته و غمگینم و نمیتوانم از آن رهایی یابم

به قدری خود راغمگین یا بی نشاط احساس می کنم که تحملش را ندارم .

به قدری غمگین و بی نشاطم که برایم دردناک است.

2.

بدبینی

نسبت به آینده ، بدبینی یا دلسردی خاصی ندارم .

نسبت به آینده احساس نا امیدی میکنم.

احساس می کنم که هیچ امیدی به آینده ندارم.

احساس می کنم که هیچ وقت بر مشکلاتم غلبه نخواهم نکزد.

احساس می کنم که امیدی به آینده ندارم و شرایطم بهتر نخواهد شد.

3.

احساس شکست

احساس نمی کنم که شخص شکست خورده ای باشم.

احساس می کنم که بیش از آنچه سزاوار بودم، شکست خورده ام.

احساس می کنم که کارهای باارزش و معنی دار بسیار کمی انجام داده ام .

وقتی به گذشته نگاه می کنم ، غیر از شکست های زیاد ، چیز دیگری نمی بینم .

احساس می کنم شخص کاملا شکست خورده ای هستم .

4.

نارضایتی

نارضایتی خاصی ندارم.

در اکثر مواقع احساس بی حوصلگی می کنم .

دیگر مثل گذشته از چیزها لذت نمی برم.

از هیچ چیزی احساس رضایت نمی کنم.

از هرکس و هرچیزی که بگویی ناراضی هستم.

5.

احساس گناه

خود را گنهکار احساس نمی کنم.

بیشتر اوقات احساس میکنم که شخص بد و یا بی ارزشی هستم.

احساس میکنم کمی گناه کارم.

حالا دیگر تقریبا همیشه احساس میکنم شخص بد و بی ارزشی هستم.

اینطور احساس میکنم که گویی شخص بسیار بد و بی ارزشی هستم

6.

احساس تنبیه

احساس نمی کنم که دارم مجازات می شوم.

احساس می کنم که برایم اتفاق بدی خواهد افتاد.

احساس می کنم که تنبیه می شوم یا تنبیه خواهم شد.

احساس می کنم که سزاوار تنبیه شدن هستم.

دلم می خواهد که تنبیه شوم .

7.

دوست نداشتن خود

من از خود مایوس نیستم.

من از خود مایوسم

من خودم دوست ندارم.

از خودم بیزارم.

از خودم متنفرم.

8.

سرزنش خود

احساس نمی کنم که بدتر از دیگران هستم.

به خاطر ضعف ها و خطاهایی که دارم ، از خودم انتقاد می کنم.

خود را به خاطر خطاهایم سرزنش می کنم .

هر اتفاق بدی که می افتد خود را سرزنش می کنم.

9.

افکار یا آرزوی خودکشی

به این فکر نیستم که اسیبی به خود برسانم .

فکرهای آسیب رساندن به خود دارم اما به مرحله اجرا در نمی آورم .

احساس می کنم اگر بمیرم بهتر است.

احساس می کنم که اگر بمیرم خانواده ام راحت خواهد شد .

من برای اینکه خود را بکشم نقشه های معینی کشیدم

اگر بتوانم خودم را می کشم .

10.

گریه کردن

یشتر از حد معمول گریه نمی کنم.

نسبت به گذشته بیشتر گریه می کنم.

درحال حاضر ، همیشه گریه می کنم ، نمی توانم گریه نکنم .

قبلا می توانستم گریه کنم، اما حالا اصلا نمی توانم گریه کنم ، حتی اگر بخواهم.

11.

عصبانی

حال که عادت کرده ام ، دیگر عصبانی نمی شوم .

درحال حاضر ، بیشتر از مواقع عادی، ناراحت یا عصبانی می شوم.

به طور دائم عصبانی می شوم .

در اثر چیزهایی که معمولا مرا عصبانی می کردند دیگر عصبانی نمی شوم .

12.

از دست دادن علاقه

علاقه خود را نسبت به مردم از دست نداده ام .

نسبت به گذشته ، کمتر به مردم علاقه دارم.

بیشترین علاقه خود را به مردم از دست داده ام و نمی توانم به آن ها احساس داشته باشم .

همه علاقه خود را به مردم از دست داده ام و اصلا به فکر آن ها نیستم.

13.

بلاتکلیفی

مثل گذشته ، بخوبی تصمیم می گیرم .

سعی می کنم تصمیم گیری ها را به عقب بیاندازم.

برای تصمیم گیری، دشواری های زیادی دارم.

اصلا نمی توانم تصمیم بگیرم.

14.

احساس بی ارزش بودن

فکر نمی کنم از گذشته بدتر به نظر برسم.

نگرانم که پیر و غیر جذاب به نظر برسم.

احساس می کنم که تغییرات زیادی کرده ام و غیر جذاب شده ام .

خود را زشت و نفرت انگیز احساس می کنم .

15.

از دست دادن انرژی

عملا می توانم به خوبی گذشته کار کنم .

برای شروع یک کار به تلاش های زیادی نیاز دارم .

به خوبی گذشته کار نمی کنم.

برای انجام دادن یک کار ، خیلی باید به خود فشار بیاورم

هیچ کاری نمی توانم انجام دهم .

16.

تغییر در الگوی خواب

طبق معمول خوب می توانم بخوابم .

صبح ها خسته تر از معمول بیدار می شوم .

یک یا دوساعت زودتر از معمول بیدار می شوم و به دشواری می توانم دوباره بخوابم.

هرروز خیلی زود از خواب بیدار می شوم و نمی توانم بیشتر از پنج ساعت بخوابم .

17.

تحریک پذیری

خسته تر از همیشه نیستم .

نسبت به گذشته زود تر خسته می شوم .

هرکاری انجام بدهم خسته می شوم .

خیلی خسته تر از آن هستم که کاری انجام بدهم .

18.

تغییر در اشتها

اشتهایم مثل همیشه خوب است.

اشتهایم به خوب یهمیشه نیست .

در حال حاضر اشتهای خوبی همیشه ندارم .

اصلا اشتها ندارم.

19.

تغییر وزن

در این اواخر ، وزنم خیلی کم نشده است .

وزنم بیش از 2.5 کیلوگرم کم شده است.

وزنم بیش از5 کیلوگرم کم شده است.

وزنم بیش از 7.5 کیلوگرم کم شده است.

20.

سلامتی

بیش از معمول به فکر سلامتی خود نیستم .

به فکر دردها و رنجها ، یا به فکر دشواری های هاضمه یا یبوست هستم .

آن قدر به فکر سلامتی و چگونگی حالم هستم که نمی توانم به چیز دیگری فکر کنم .

مهمترین مشکلم سلامتی خودم است .

21.

کاهش علاقه جنسی

در علاقه خود به مسائل جنسی هیچ تغییری احساس نکرده ام .

نسبت به گذشته ، کمتر به مسائل جنسی علاقه دارم .

در حال حاضر به مسائل جنسی کمتر علاقه دارم .

علاقه خود به مسائل جنسی را به طور کامل از دست داده ام .

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ